خانم الیور آهی کشید و متعاقبا با انگشتانش چنان چنگی به موهای خود زد که تمام آرایشی را که آرایشگر بدبخت با هزار زحمت به آن داده بود، به کلی به هم ریخت و هر کس به او نگاه می کرد، بی اختیار قیافه ی مستهای آخر شب را به یاد می آورد. ولی خانم الیور بی خیال به کمیسر و بتل رو کرد و گفت: «می دانید.... من که فکر می کنم کار همین دختره است ولی جای شکرش باقیست که قهرمان داستان من نیست، برای اینکه خوانندگان من اصلا دوست ندارند دختر جوان و زیبائی مثل دوشیزه مردیث قاتل معرفی شود. ولی به هر حال من فکر می کنم که شیطانا را همین دختره کشته... شما چه می گوئید مسیو پوارو؟»
من... ولی من یک چیز جدیدی کشف کردم.)
شته ..
«لابد ارتباط پیدا می کند به بازی بریج ؟
بله، دوشیزه مردیث ضمن ثبت امتیازات بازی، در پشت کاغذ هم آنها را مرور و محاسبه می کرده.»
خوب، این موضوع چه معنی و مفهومی دارد؟»
مفهومش این است که، دوشیزه مردیث به فقر و نداری هم عادت دارد، یا اینکه فطرت آدم مقتصد و صرفه جویی می باشد.)
خانم الیور در جواب گفت: «ولی لباس
گران قیمتی تنش کرده بود.»
در اینجا، کمیسر بتل بیش از این معطل نشد و فریاد زد: «سرگرد دسپارد را بفرستید تو.»
من... ولی من یک چیز جدیدی کشف کردم.)
شته ..
«لابد ارتباط پیدا می کند به بازی بریج ؟
بله، دوشیزه مردیث ضمن ثبت امتیازات بازی، در پشت کاغذ هم آنها را مرور و محاسبه می کرده.»
خوب، این موضوع چه معنی و مفهومی دارد؟»
مفهومش این است که، دوشیزه مردیث به فقر و نداری هم عادت دارد، یا اینکه فطرت آدم مقتصد و صرفه جویی می باشد.)
خانم الیور در جواب گفت: «ولی لباس
گران قیمتی تنش کرده بود.»
در اینجا، کمیسر بتل بیش از این معطل نشد و فریاد زد: «سرگرد دسپارد را بفرستید تو.»