رنگ چهره ی کمیسر بتل از خجالت این حرف خانم لوریمر شدید پرید و درست حالت بچهی گناهکاری را به خود گرفته بود که مورد عتاب و شماتت مادر بزرگ خود قرار گرفته است. و لذا بدون اینکه به صورت خانم لوریمر نگاه کند دفترچه یادداشتش را از جیبش در آورد و زیر لب گفت: «لطفا آدرستان را بفرمائید.» |
شماره ۱۱۱ - خیابان لین - چلسی»
تلفن ؟ »
چلسی ۴۵۶۳۲» در اینجا، کمیسر بتل با دستپاچگی به پوارو نگاه کرد و گفت: «مسیو پوارو اگر سئوالی دارید بفرمائید؟» خانم لوریمر همین طور که نشسته بود، سرش را به طرف بالا برد و به پوارو نگاه کرد و منتظر ماند.
خانم محترم، امیدوارم سئوال من باعث ناراحتی شما نشود. چون من هم میل دارم نظر شما را راجع به همبازی هایتان سئوال کنم، البته نه در این مورد که کدام یک قاتل می باشند، بلکه فقط راجع به درجه مهارتشان
نشسته و
در بازی بریج»
خانم لوریمر با لحن بسیار سردی در جواب گفت: «هیچ مخالفتی با سئوال شما ندارم، شاید هم کمکی به کشف این قضیه بنماید، گو اینکه هر چی فکر می کنم نمی فهمم چه ارتباطی با ماجرای قتل می تواند داشته
باشد؟»
خانم لوریمر با حالتی شبیه اشخاص بزرگسالی که با کودکان سر به سر می گذارند در جواب گفت: «سرگرد دسپارد بازیکنی قوی و با فکر. دکتر رابرتز، بلوف زن که از دست هایش حداکثر استفاده را می برد. دوشیزه مردیث نیز بازیکن خیلی خوبیست منتها تا حدودی با احتیاط بازی می کند. سئوال دیگری هم هست؟» |
در اینجا گوئی نوبت شعبده بازی پوارو رسیده باشد، او نیز با تردستی خاصی تکه کاغذهای مچاله شده ای را که امتیازات بازی بریج روی آنها نوشته شده بود از سوراخ سنبه های کتش در آورد و نشان خانم لوریمر داد و گفت: «این ها نتایج بازی امشب شماهاست. آیا نتایج بازی شما هم بین این ها می باشد؟»
د سینه
خانم لوریمر پس از لحظاتی بررسی گفت: «بله، این یکی خط خود من است، امتیازات بازی دست سوم می باشد.)
این یکی؟»
شماره ۱۱۱ - خیابان لین - چلسی»
تلفن ؟ »
چلسی ۴۵۶۳۲» در اینجا، کمیسر بتل با دستپاچگی به پوارو نگاه کرد و گفت: «مسیو پوارو اگر سئوالی دارید بفرمائید؟» خانم لوریمر همین طور که نشسته بود، سرش را به طرف بالا برد و به پوارو نگاه کرد و منتظر ماند.
خانم محترم، امیدوارم سئوال من باعث ناراحتی شما نشود. چون من هم میل دارم نظر شما را راجع به همبازی هایتان سئوال کنم، البته نه در این مورد که کدام یک قاتل می باشند، بلکه فقط راجع به درجه مهارتشان
نشسته و
در بازی بریج»
خانم لوریمر با لحن بسیار سردی در جواب گفت: «هیچ مخالفتی با سئوال شما ندارم، شاید هم کمکی به کشف این قضیه بنماید، گو اینکه هر چی فکر می کنم نمی فهمم چه ارتباطی با ماجرای قتل می تواند داشته
باشد؟»
خانم لوریمر با حالتی شبیه اشخاص بزرگسالی که با کودکان سر به سر می گذارند در جواب گفت: «سرگرد دسپارد بازیکنی قوی و با فکر. دکتر رابرتز، بلوف زن که از دست هایش حداکثر استفاده را می برد. دوشیزه مردیث نیز بازیکن خیلی خوبیست منتها تا حدودی با احتیاط بازی می کند. سئوال دیگری هم هست؟» |
در اینجا گوئی نوبت شعبده بازی پوارو رسیده باشد، او نیز با تردستی خاصی تکه کاغذهای مچاله شده ای را که امتیازات بازی بریج روی آنها نوشته شده بود از سوراخ سنبه های کتش در آورد و نشان خانم لوریمر داد و گفت: «این ها نتایج بازی امشب شماهاست. آیا نتایج بازی شما هم بین این ها می باشد؟»
د سینه
خانم لوریمر پس از لحظاتی بررسی گفت: «بله، این یکی خط خود من است، امتیازات بازی دست سوم می باشد.)
این یکی؟»