در اینجا نیز کمیسر بتل مجددا با حرکتی شبیه شعبده بازها، بار دیگر، چاقوی کذائی را از جائی از کتش در آورد و گفت: «خانم لوریمر ممکن است نگاهی به این چاقو بیندازید؟»
خانم لوریمر بدون اینکه هیجانی از دیدن این چاقو به او دست داده باشد، چاقو را گرفت و همین طور که به آن نگاه می کرد، کمیسر بتل به سخن در آمد و گفت: «قبلا این چاقو را دیده بودید؟»
از ورود
نه، هرگز .»
ولی این چاقو روی میز کنار در اتاق نشیمن بود، چطور شما آن را ندیدید؟»
نه متوجهی آن نشدم.»
حتما متوجه شده اید خانم لوریمر، حتی خانم ها هم با استفاده از چنین سلاحی، می توانند به راحتی هر کسی را که بخواهند به قتل برسانند.» خانم لوریمر به آرامی در جواب گفت: «بله، فکر می کنم همین طور است که می فرمائید.» خانم لوریمر به جلو خم شد و چاقو را به کمیسر بتل مستردد نمود و کمیسر بتل در حینی که چاقو را می گرفت گفت: «مع هذا باز هم به این نتیجه می رسیم که قاتل حتی اگر زن هم باشد، یقینا آن قدر مستاصل و نا امید بوده که بنظر خودش راهی جز کشتن شیطانا نداشته و با علم به اینکه ریسک بسیار خطرناکی را متقبل شده است، اقدام به کشتن شیطانا می نماید.»
کمیسر بتل به دنبال این حرف لحظاتی سکوت کرد و به خانم لوریمر خیره شد، مع هذا، خانم لوریمر کما کان در افکار خود غرق بود و جوابی به او نداد. کمیسر بتل ناگزیر به سئوالات خود ادامه داد و گفت: «خانم لوریمر، شما چیزی راجع به روابط سه نفر همبازیهایتان، با شیطانا میدانید؟» مطلقا، هیچ اطلاعی ندارم.»
پس لطفا ممکن است خواهش کنم که بفرمائید، شخصا به کدام یک از این سه نفر بیشتر از بقیه مشکوک می باشید؟»
سئوالی کردید که ارزش
جواب دادن ندارد. از شان شما به دور است که چنین سئوال بی جا و نامعقولی را
مطرح بفرمائید!»
خانم لوریمر بدون اینکه هیجانی از دیدن این چاقو به او دست داده باشد، چاقو را گرفت و همین طور که به آن نگاه می کرد، کمیسر بتل به سخن در آمد و گفت: «قبلا این چاقو را دیده بودید؟»
از ورود
نه، هرگز .»
ولی این چاقو روی میز کنار در اتاق نشیمن بود، چطور شما آن را ندیدید؟»
نه متوجهی آن نشدم.»
حتما متوجه شده اید خانم لوریمر، حتی خانم ها هم با استفاده از چنین سلاحی، می توانند به راحتی هر کسی را که بخواهند به قتل برسانند.» خانم لوریمر به آرامی در جواب گفت: «بله، فکر می کنم همین طور است که می فرمائید.» خانم لوریمر به جلو خم شد و چاقو را به کمیسر بتل مستردد نمود و کمیسر بتل در حینی که چاقو را می گرفت گفت: «مع هذا باز هم به این نتیجه می رسیم که قاتل حتی اگر زن هم باشد، یقینا آن قدر مستاصل و نا امید بوده که بنظر خودش راهی جز کشتن شیطانا نداشته و با علم به اینکه ریسک بسیار خطرناکی را متقبل شده است، اقدام به کشتن شیطانا می نماید.»
کمیسر بتل به دنبال این حرف لحظاتی سکوت کرد و به خانم لوریمر خیره شد، مع هذا، خانم لوریمر کما کان در افکار خود غرق بود و جوابی به او نداد. کمیسر بتل ناگزیر به سئوالات خود ادامه داد و گفت: «خانم لوریمر، شما چیزی راجع به روابط سه نفر همبازیهایتان، با شیطانا میدانید؟» مطلقا، هیچ اطلاعی ندارم.»
پس لطفا ممکن است خواهش کنم که بفرمائید، شخصا به کدام یک از این سه نفر بیشتر از بقیه مشکوک می باشید؟»
سئوالی کردید که ارزش
جواب دادن ندارد. از شان شما به دور است که چنین سئوال بی جا و نامعقولی را
مطرح بفرمائید!»