نام کتاب: شیطان به قتل می رسد
با توجه به عدم تمایل این دو بازیکن، سرهنگ ریس با اعلام ختم بازی گفت: «پس بهتر است که به حساب
برد و باخت برسیم.)
اوس
نتیجه ی نهائی پنج دست بازی بریج، حاکی از پیروزی مسلم تیم مردان بود. خانم الیور جمعا سه پوند و هفت شلینگ به سه بازیکن مرد باخت که سهم سرهنگ ریس به عنوان برنده ی اصلی بیش از دیگران بود. خانم الیور علی رغم عدم مهارت کافی در بازی بریج، بازنده ای بود که هرگز خود را نمی باخت و روحیه ی خود را از دست نمیداد، امشب هم بدون اینکه روحیه و حالتش کمترین تغییری کرده باشد، با خوشحالی باخت خود را پرداخت و گفت: «امشب از آن شب هائی بود که همه چیز برای من برعکس شد و همه محاسباتم هم عوضی در آمد. خوب، بعضی اوقات این طوری می شود. بر عکس دیروز که بهترین ورق ها گیرم می آمد. صد و پنجاه امتیاز کسب کردم و سه بار هم پشت سر هم برنده شدم.» |
به دنبال این حرف، از جای برخاست و کیف زیبای گلدوزی شده ی خود را برداشت و ضمن اینکه سعی می کرد به هر نحوی که شده دست به موهایش نزند، در ادامه سخنانش گفت: «مثل اینکه میزبان به اتاق بغلی
رفته.)
بسه
و متعاقبا در حالی که بقیه بازیکنان به دنبال او بودند، به طرف در مشترک این دو اتاق رفت و در را باز کرد. آقای شیطانا همین طور ساکت و آرام روی صندلی بزرگ راحتی جلوی شومینه نشسته و بازیکنان بریج هم بدون توجه به شیطانا، غرق در بازی بودند و تمام هوش و حواسشان نیز معطوف به ورق های خود و حرف های بازیکنان متقابل بود.
خانم لوریمر با همان لحن آرام و متنفذ خود اعلام داشت: «حکم، پیک... و دوبل»
حریف مقابل در جواب گفت: «آتو»
حریف دیگر اظهار داشت: «آتو و دوبل» به نظر می آمد که بازی هیجان انگیز شده، لذا خانم الیور به طرف میز بریج آمد و کمیسر بتل هم به دنبال او. سرهنگ ریس به طرف شیطانا رفت و پوارو هم او را تعقیب کرد، سرهنگ ریس به صندلی شیطانا رسید و اظهار داشت: «شیطانای عزیز، کم کم باید خداحافظی کنیم.»
شیطانا جوابی نداد. سرش به طرف جلو متمایل شده و گوئی به خواب رفته بود. سرهنگ ریس نگاه معنی داری به پوارو انداخت و جلوتر رفت، ناگهان فریاد خفیفی کشید و متعاقبا به پایین خم شد. پوار و بلافاصله به کنار او

صفحه 20 از 281