نام کتاب: سه شنبه ها با موری
حمل می کرد. میلیونها اندیشه مختلف از مخیله شارلوت می گذشت چه وقت همدیگر را ترک خواهیم کرد؟ چگونه از پس این موضوع برخواهیم آمد؟ چگونه صورت حساب ها را پرداخت خواهیم کرد؟
و این درحالی بود که استاد قدیمی من، از فرط شرایط به شدت عادی آن روز حیرت زده شده بود. آیا دنیا نباید متوقف بشود؟ آنها نمی دانند که چه بلایی بر سر من آمده است؟
اما دنیا نه تنها متوقف نشده بود، بلکه ابدأ کوچک ترین توجهی هم نداشت. موری هم چنان که بی رمق در ماشین را به طرف خود کشید، احساس کرد که گویی خود را به درون گودالی پرت کرده است.
او می اندیشید. حالا که چه؟
* هم چنانکه استاد قدیمی من در پی یافتن دلیل بود، بیماری او هفته به هفته و روز به روز رو به وخامت گذاشت. یک روز صبح که اتومبیل خود را از گاراژ بیرون آورد، به زحمت توانست ترمز بگیرد. و این پایان دوران رانندگی او بود.
او عادت به پیاده روی داشت، به همین خاطر عصایی خرید. و این پایان دوران پیاده روی مستقل او بود. او به طور منظم برای شنا به باشگاه YMCA
۱ می رفت، اما متوجه شد که دیگر قادر نیست به تنهایی لباسهایش را در بیاورد، بنابراین اولین پرستار سرخانه اش - دانشجویی در رشته خداشناسی، به نام تونی را استخدام کرد، تا او را به هنگام داخل شدن به استخر و خروج از آن و
!. انجمن مسیحی مردان جوان: Young Men
' s Christian Association، تشکیلاتی که در خیلی از کشورها شعبه دارد و تسهیلاتی در رابطه با اقامت افراد، فعالیتهای اجتماعی و ورزشی انجام می دهد.
ا
ا
ا
3. Tony
2. Theology

صفحه 9 از 216