سومین سه شنبه موضوع مورد بحث :افسوسها و حسرتها
سومین سه شنبه هم مطابق معمول با پاکت های خوراکی سررسیدم - نوعی ماکارونی با ذرت، سالاد سیب زمینی، نوعی پای سیب - ویک چیز دیگر: ضبط صوت سونی
به موری گفتم، می خواهم حرف هایی را که با هم می زنیم، فراموش نکنم، می خواهم صدای تو را داشته باشم تا بتوانم به آن گوش بدهم... بعدها که...
بعد از این که من مردم.» این حرف را نزن. موری خندید. « میچ، مرگ من نزدیک است. خیلی هم زود، نه دیره موری با دقت و تحسین دستگاه جدید را برانداز کرد و گفت:
چه بزرگ!»
حس کنجکاویم گل کرده بود، درست مثل خبرنگارهای حرفه ای، ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد بین دو نفری که تقریبأ - و نه کاملا صمیمی - با هم دوست هستند، ضبط صوت می تواند وسیله ای اضافی باشد، یک گوش مصنوعی. انگار در میان همه آدم هایی که در حسرت
سومین سه شنبه هم مطابق معمول با پاکت های خوراکی سررسیدم - نوعی ماکارونی با ذرت، سالاد سیب زمینی، نوعی پای سیب - ویک چیز دیگر: ضبط صوت سونی
به موری گفتم، می خواهم حرف هایی را که با هم می زنیم، فراموش نکنم، می خواهم صدای تو را داشته باشم تا بتوانم به آن گوش بدهم... بعدها که...
بعد از این که من مردم.» این حرف را نزن. موری خندید. « میچ، مرگ من نزدیک است. خیلی هم زود، نه دیره موری با دقت و تحسین دستگاه جدید را برانداز کرد و گفت:
چه بزرگ!»
حس کنجکاویم گل کرده بود، درست مثل خبرنگارهای حرفه ای، ناگهان این فکر به ذهنم خطور کرد بین دو نفری که تقریبأ - و نه کاملا صمیمی - با هم دوست هستند، ضبط صوت می تواند وسیله ای اضافی باشد، یک گوش مصنوعی. انگار در میان همه آدم هایی که در حسرت