دومین سه شنبه موضوع مورد بحث: دلسوزی به حال خود
( سه شنبه بعد نزد موری برگشتم. و هم چنین چندین سه شنبه دیگر. بیشتر از حد تصور، بی صبرانه در انتظار دیدار مروری بودم، ناگفته نماند که هفت صد مایل را هم پرواز می کردم تا در کنار موری رو به موت بنشینم. ساعاتی که نزد موری بودم احساس می کردم وارد تونل زمان شده ام و در گذشته و آینده، در دنیایی دیگر سیر می کردم. گویی خود را بهتر دوست داشتم. دیگر به هنگام طی مسافت کوتاه میان فرودگاه تا منزل موری - با اتومبیل - تلفن همراه کرایه نکردم. با تقلید از موری به خود گفتم، بگذار منتظر بمانند.
اوضاع دفتر روزنامه در دیترویت به هیچ وجه بهتر که نشده بود، هیچ، در واقع به طرز وحشتناکی وخیم تر هم شده بود، تنش و ناسازگاری شدید و توهین آمیزی میان اعتصاب گران و کارمندهای جایگزین ایجاد شده بود. مردم دستگیر می شدند، ضرب و شتم می شدند، در خیابان، رو در روی اتومبیل های مخصوص حمل و تحویل دستگیرشدگان قرار می گرفتند.
با این اوصاف، احساس می کردم که مرتبا به دیدار مردی می شتابم که با عادات دیر آشنای من کاملا در تضاد بود، مردی ابرمهربان و دیدارهایی در راستای پالایش مهر بشری. ما در مورد زندگی صحبت می کردیم، در
( سه شنبه بعد نزد موری برگشتم. و هم چنین چندین سه شنبه دیگر. بیشتر از حد تصور، بی صبرانه در انتظار دیدار مروری بودم، ناگفته نماند که هفت صد مایل را هم پرواز می کردم تا در کنار موری رو به موت بنشینم. ساعاتی که نزد موری بودم احساس می کردم وارد تونل زمان شده ام و در گذشته و آینده، در دنیایی دیگر سیر می کردم. گویی خود را بهتر دوست داشتم. دیگر به هنگام طی مسافت کوتاه میان فرودگاه تا منزل موری - با اتومبیل - تلفن همراه کرایه نکردم. با تقلید از موری به خود گفتم، بگذار منتظر بمانند.
اوضاع دفتر روزنامه در دیترویت به هیچ وجه بهتر که نشده بود، هیچ، در واقع به طرز وحشتناکی وخیم تر هم شده بود، تنش و ناسازگاری شدید و توهین آمیزی میان اعتصاب گران و کارمندهای جایگزین ایجاد شده بود. مردم دستگیر می شدند، ضرب و شتم می شدند، در خیابان، رو در روی اتومبیل های مخصوص حمل و تحویل دستگیرشدگان قرار می گرفتند.
با این اوصاف، احساس می کردم که مرتبا به دیدار مردی می شتابم که با عادات دیر آشنای من کاملا در تضاد بود، مردی ابرمهربان و دیدارهایی در راستای پالایش مهر بشری. ما در مورد زندگی صحبت می کردیم، در