او وارد کلاس می شود، می نشیند، به هیچ وجه حرفی نمی زند. او ما را نگاه می کند، و ما او را ابتدا صدای خنده هایی از گوشه و کنار کلاس به گوش می رسد، اما موری با بی تفاوتی فقط شانه هایش را بالا می اندازد. در نهایت سکوتی عمیق همه جا را فرا می گیرد و ما تازه متوجه ضعیف ترین صداها می شویم، وزوز لا ینقطع شوفاژ گوشة کلاس، و تنفس صدادار بینی یکی از دانشجوهای چاق.
چند نفری از ما معترض می شوند و دادشان در می آید. پس چه وقت می خواهد حرف بزند؟ معذب می شویم، شرم زده در خود می لولیم، و به ساعت هایمان نگاه می کنیم. چند نفر از دانشجویان به بیرون از پنجره نگاه می کنند تا برتر از همه این مسائل باشند. این سکوت دقیقة پانزده دقیقه زمان می برد، و بالاخره موری با زمزمه زیرلبی خود سکوت را می شکند و می گوید:
و این جا دارد چه اتفاقی می افتد؟
آرام آرام بحث داغ می شود - همان چیزی که موری از شروع کلاس می خواست - بحث در مورد اثرات سکوت بر روابط بشری. چرا سکوت ما را شرم زده می کنند؟ در سروصدا و شلوغی چه آسایشی نهفته است؟
سکوت به هیچ وجه من را اذیت نمی کند. با وجود تمام سروصداهایی که با دوستانم راه می اندازم، هنوز آنقدرها راحت و رها نیستم که در مورد احساساتم در مقابل دیگران صحبت کنم - به خصوص در مقابل هم کلاسی هایم. اگر که کلاس
چند نفری از ما معترض می شوند و دادشان در می آید. پس چه وقت می خواهد حرف بزند؟ معذب می شویم، شرم زده در خود می لولیم، و به ساعت هایمان نگاه می کنیم. چند نفر از دانشجویان به بیرون از پنجره نگاه می کنند تا برتر از همه این مسائل باشند. این سکوت دقیقة پانزده دقیقه زمان می برد، و بالاخره موری با زمزمه زیرلبی خود سکوت را می شکند و می گوید:
و این جا دارد چه اتفاقی می افتد؟
آرام آرام بحث داغ می شود - همان چیزی که موری از شروع کلاس می خواست - بحث در مورد اثرات سکوت بر روابط بشری. چرا سکوت ما را شرم زده می کنند؟ در سروصدا و شلوغی چه آسایشی نهفته است؟
سکوت به هیچ وجه من را اذیت نمی کند. با وجود تمام سروصداهایی که با دوستانم راه می اندازم، هنوز آنقدرها راحت و رها نیستم که در مورد احساساتم در مقابل دیگران صحبت کنم - به خصوص در مقابل هم کلاسی هایم. اگر که کلاس