اولین سه شنبه موضوع مورد بحث: جهان
نه کنی در را به رویم گشود و مرا به داخل راهنمایی کرد. موری در صندلی چرخدار خود کنار میز آشپزخانه نشسته بود. او پیراهن نخی گشاد و شلوار گرمکن ورزشی سیاهرنگ گشادتری به تن داشت، لباس ها برای موری گشاد بودند، زیرا پاهای لاغر و بی جان او از اندازه معمولی لباسهایش نیز کوچک تر شده بودند. می توانستی دو تا دستت را جداگانه دور هرکدام از رانهای او حلقه و نوک انگشتانت را لمس کنی. اگر او قادر به ایستادن می شد، قدش بیشتر از پنج نوت نبود، و احتمالا شلوار جین شماره شش متناسب اندام او بود.
پاکت خرید قهوه ای رنگی را بالا گرفتم و با صدای بلند گفتم، برایت یک چیزهایی آورده ام. سر راهم از فرودگاه تا خانه موری مقابل در فروشگاهی نزدیک توقف کرده و چند تکه بوقلمون، سالاد سیب زمینی، سالاد ماکارونی و چند قطعه نان حلقه حلقه شده خریده بودم. می دانستم که خوراکی به مقدار فراوان در خانه بوده، اما می خواستم من هم در چیزی سهیم باشم. من بسیار ناتوان تر از این بودم که به طریقی دیگر به موری کمک کنم. اشتهای سیری ناپذیر و وافر موری به غذاخوردن را به خاطر آوردم.
نه کنی در را به رویم گشود و مرا به داخل راهنمایی کرد. موری در صندلی چرخدار خود کنار میز آشپزخانه نشسته بود. او پیراهن نخی گشاد و شلوار گرمکن ورزشی سیاهرنگ گشادتری به تن داشت، لباس ها برای موری گشاد بودند، زیرا پاهای لاغر و بی جان او از اندازه معمولی لباسهایش نیز کوچک تر شده بودند. می توانستی دو تا دستت را جداگانه دور هرکدام از رانهای او حلقه و نوک انگشتانت را لمس کنی. اگر او قادر به ایستادن می شد، قدش بیشتر از پنج نوت نبود، و احتمالا شلوار جین شماره شش متناسب اندام او بود.
پاکت خرید قهوه ای رنگی را بالا گرفتم و با صدای بلند گفتم، برایت یک چیزهایی آورده ام. سر راهم از فرودگاه تا خانه موری مقابل در فروشگاهی نزدیک توقف کرده و چند تکه بوقلمون، سالاد سیب زمینی، سالاد ماکارونی و چند قطعه نان حلقه حلقه شده خریده بودم. می دانستم که خوراکی به مقدار فراوان در خانه بوده، اما می خواستم من هم در چیزی سهیم باشم. من بسیار ناتوان تر از این بودم که به طریقی دیگر به موری کمک کنم. اشتهای سیری ناپذیر و وافر موری به غذاخوردن را به خاطر آوردم.