نام کتاب: سه شنبه ها با موری
هم چون: دایانا در تعارض با چارلز! و...
مردم این طور روزنامه ها را روی دست می برند و اراجیفشان را تند و تند می خوانند، من نیز در سفرهای قبلی ام به انگلیس همین کار را انجام داده بودم. اما در اولین پروازم پس از ملاقات با موری هرگاه به مطلبی احمقانه یا بدون فکر نوشته شده بر می خوردم به دلایلی گوناگون به یاد موری می افتادم. او را در ذهن خود مجسم می کردم، در خانه اش، در کنار درخت افرای ژاپنی، روی کف چوبی اتاق - چوب بادوام درختان برگ ریز
جنگلی - و درحال شمارش نفس هایش؛ با تقلای زیاد سعی می کردم هر لحظه ام را مانند لحظات پر از عشق او سپری کنم. اوقات زیادی را صرف موضوعاتی کرده بودم که به هیچ وجه برای خود شخص من سودی نداشتند: ستارگان سینما، مانکن های گران قیمت، آخرین اخبار مربوط به شاهزاده دای، یا مدونا، یا جان إف. کندی پسر؟. به طرز غریب و ناشناخته ای به چگونگی گذران وقت توسط موری رشک بردم، و این در حالی بود که به خاطر اندوخته زمانی رو به کاهش موری بسیار شاکی و غمگین بودم. چرا ما با وجود پرداختن به این همه مشغولیات جانبی به غیر از کار اصلی خود بی انرژی و بی روحیه شده ایم؟ به خانه ام برگشتم، دادگاه او. جی. سیمسون حسابی صدا کرده بود، خیلی ها کل وقت ناهار خود را به تماشای آن اختصاص می دادند، بقیه اش را هم ضبط می کردند تا شب بیشتر بتوانند آن را نگاه کنند. آنها او .جی. سیمسون را نمی شناختند. آنها هیچ کس دیگر را که درگیر این قضیه بودند، نیز نمی شناختند. اما با این وجود معتادوار روزها و هفته های زیادی از زندگی خودشان را با پیگیری ماجراهای زندگی شخصی دیگر تلف می کردند.
به یاد جملاتی افتادم که موری در طی دیدار مان به من گفت:
1. Princess Di: منظور، شاهزاده دایانا.
4. O.J.Simpson
3. John F. Kennedy, Jr.
2. Madonna

صفحه 46 از 216