نام کتاب: سه شنبه ها با موری
بعد از ظهر دیگر بیش از این ظرفیت نداشتم. .
زمانی که موری را برای خداحافظی در آغوش گرفتم، گفت:
برای دیدن استاد قدیمی ات باز هم این جا برگرد.»
درحالی که سعی می کردم به وعده پیشین خود نیندیشم، قول دادم که این بار به عهدم وفا کنم.

صفحه 42 از 216