نام کتاب: سه شنبه ها با موری
کاپل خنده کنان گفت:
خب، در مورد احساس حقارت ناشی از مواجهه با مرگ.» | سپس آن دو مرد در مورد زندگی پس از مرگ صحبت کردند. آنها در مورد افزایش وابستگی موری به افراد دیگر صحبت کردند. او به هنگام خوردن، نشستن، و نقل مکان و جابه جایی واقعا به کمک احتیاج داشت. کابل پرسید، موری در رابطه با مرگ تدریجی و عذاب آورش بیش از همه از چه چیزی وحشت دارد؟
موری مکث کرد. او سؤال کرد که آیا می تواند رک و بی پرده در تلویزیون حرف بزند. و کاپل این اجازه را به او داد و گفت، بفرمایید.
موری مستقیم به چشمان مشهورترین مصاحبه کننده کشور آمریکا چشم دوخت.
خب تید، به زودی یک نفر باید ماتحتم را بشوید.)
در برنامه، جمعه شب پخش شد. شروع برنامه با تصویر بد کاپل بود از پشت میز کارش در شهر واشنگتن. صدای تد با تقویت کننده صوتی چندین برابر قوی و تأثیرگذارتر شده بود.
او گفت:
«موری شوارتز کیست؟ و چرا اکثر شما در این دقایق پایانی شب طالب این هستید که چیزی راجع به او بدانید؟» |
و من هزاران مایل دورتر در خانه ام، بالای تپه، با بی توجهی تلویزیون را از کانالی به کانال دیگر می زدم. من این کلمات را از دستگاه تلویزیون شنیدم
«موری شوارتز کیست؟ » و سر جایم میخکوب شدم.

صفحه 25 از 216