نام کتاب: سه شنبه ها با موری
نیستی.»؛ «گذشته را همانگونه که گذشته، پذیر، بدون این که در صدد نفی آن برآیی، بدون این که خواهان خلاصی و فرار از آن باشی.»؛ «بخشایش خود و دیگران را بیاموز.»؛ «تصور نکن که برای انجام آن دیگر دیر شده است.»
پس از مدت زمانی، موری صاحب بیش از پنجاه نمونه جمله قصار شده بود که آنها را با دوستانش سهیم شد، یکی از استادان دانشگاه براندیز، دوست و همکار موری به نام مائوری استاین مجذوب این جملات قصار شد و آنها را برای گزارشگر نشریه بوستون گلوب فرستاد، آن گزارشگر هم آنها را چاپ کرد و مقاله ای ویژه در مورد داستان زندگی موری نوشت با عنوان:
آخرین کلاس درس استاد، مرگ استاد
این مقاله چشم یکی از تهیه کنندگان شوی تلویزیونی نایت لاین را گرفته و شیفته این مطلب شد. آن را به بد کاپل که در ناحیه کلمبیای واشنگتن اقامت داشت، نشان داد و گفت:
نگاهی به این مقاله بینداز!»
بقیه جریان را هم که شما می دانید. حضور فیلمبردار در سالن پذیرایی و لیموزین د کاپل مقابل در خانه موری.
خیلی از دوستان و آشنایان، خویشان و اعضای خانواده موری دور هم جمع شده بودند تا د کاپل را از نزدیک ببینند، و زمانی که آن مرد مشهور وارد خانه شد، همه آنها هیجان زده غوغایی راه انداختند همه آن ها به غیر از موری، که صندلی چرخدارش را خود به سمت جلو می راند. او ابروان خود را بالا انداخت و با صدای وزین، آهنگین و بلند خود سر و صدا را خواباند
1. Boston Globe

صفحه 21 از 216