بیماری ALS همانند شمع روشنی است که به تدریج اعصاب شما را می سوزاند و آب میکند و از بدنتان فقط توده ای موم به جای می گذارد. معمولا کار خود را از پاهای انسان شروع می کند و سپس راهش را به طرف اندام های بالایی ادامه می دهد. شما کنترل عضلات بدنتان را از دست می دهید، به حدی که قادر نخواهید بود درست بنشینید. و در پایان اگر عمری برایتان باقی بماند، گلویتان سوراخ می شود و از طریق لوله ای که درون آن حفره قرار می گیرد، قادر خواهید بود نفس بکشید - در شرایطی که روح کاملا آگاهتان درون جسمی ناتوان زندانی شده. شاید بتوانید چشم هایتان را باز و بسته کنید، شاید بتوانید حرفی بزنید، درست مانند فیلم های علمی - تخیلی که انسانی درون پوست خود منجمد شده است. از روزی که این بیماری با بدن شما قرارداد ببندد، بیشتر از پنج سال زنده نخواهید ماند.
پزشکان موری زمان مرگ او را دو سال دیگر تخمین زده بودند. موری آگاه بود که زمان مرگش زودتر از این مدت فرا خواهد رسید.
اما استاد قدیمی من وقتی که از مطب دکتر - درحالی که بالای سرش شمشیر آویخته شده به تار مویی را احساس می کرد - خارج شد، به یک باره آن روز را از نو ساخت. او با تمام وجود تصمیم خود را گرفته بود. آیا می خواهم ذره ذره پژمرده شوم و از بین بروم، و یا اینکه بهترین کاری را که از دستم بر می آید در این زمان باقی مانده انجام دهم؟ او از خود سؤال کرد.
او تصمیم نداشت ذره ذره پژمرده شود. او تصمیم نداشت از مرگ خود شرمنده و متأسف باشد.
بلکه کاملا برعکس، او قصد داشت مرگ، موضوع آخرین پروژه تحقیقی اش باشد، موضوع مورد تمرکز ایام بیماری. از آن جایی که همه
پزشکان موری زمان مرگ او را دو سال دیگر تخمین زده بودند. موری آگاه بود که زمان مرگش زودتر از این مدت فرا خواهد رسید.
اما استاد قدیمی من وقتی که از مطب دکتر - درحالی که بالای سرش شمشیر آویخته شده به تار مویی را احساس می کرد - خارج شد، به یک باره آن روز را از نو ساخت. او با تمام وجود تصمیم خود را گرفته بود. آیا می خواهم ذره ذره پژمرده شوم و از بین بروم، و یا اینکه بهترین کاری را که از دستم بر می آید در این زمان باقی مانده انجام دهم؟ او از خود سؤال کرد.
او تصمیم نداشت ذره ذره پژمرده شود. او تصمیم نداشت از مرگ خود شرمنده و متأسف باشد.
بلکه کاملا برعکس، او قصد داشت مرگ، موضوع آخرین پروژه تحقیقی اش باشد، موضوع مورد تمرکز ایام بیماری. از آن جایی که همه