نام کتاب: زن زیادی
و از پله ها پایین رفتند و دنبال آن دو هفت هشت تا از دخترهای پا به بخت و زن های قد و قامت دار.
مریم خانم امسال به نذر پنج تن، یک من گندم بیش تر از سال های پیش سبز کرده بود. بادام و پسته و فندق را هم که خواهرش نذر داشت. پاتیل را هم از شیر فروش سرگذر کرایه می کردند و وقتی دم می کشید، از سربار بر می داشتند. و این همه ظرف هم لازم نبود. اما امسال از همان اول کار، عزا گرفته بودند. فرستاده بودند پاتیل مسجد بزرگ را آورده بودند و به متولی مسجد که آن را روی سرش هن هن کنان و صلوات گویان از در چهار اطاق تو آورده بود، دو تومان انعام داده بودند و چون دیده بودند که اجاق برایش کوچک است، فرستاده بودند از توی زیرزمین ده پانزده تا آجر نظامی کهنه آورده بودند که خدا عالم است چند سال پیش، از آجر فرش حیاط زیاد مانده بود و وسط مطبخ اجاق موقتی درست کرده بودند و پاتیل را بار گذاشته بودند. وقتی هم که پاتیل را آب گیری می کردند، تا بیست و چهار سطل شمرده بودند، ولی از بس بچه ها شلوغ کرده بودند و خاله خانباجی ها صلوات فرستاده بودند، دیگر حساب از دستشان در رفته بود. بعد هم فرش یکی از اتاق ها را جمع کرده بودند و هر چه ظرف داشتند، دسته دسته

صفحه 7 از 161