شدند. دوست داشت در تیم فوتبال «اول میس» بازی کند، اما در آن تیم تنها دو بازیکن سیاهپوست وجود داشت و اوزی نمی خواست تحت الشعاع بازیکنان سفید پوست قرار گیرد. بنابراین به «الكورن استیت» رفت و در تیم «رمس» به عنوان مدافع به بازی مشغول شد. در آنجا به شهرت رسید و ستاره تیم خود گردید، تا اینکه زانویش آسیب دید و مجبور شد به کلانتون برگردد. دلش برای بازی در تیم های باشگاهی خیلی تنگ شده بود، اما در عین حال از اینکه به عنوان کلانتر انتخاب شده بود لذت می برد، بخصوص که در انتخابات از رقبای سفید پوست خود بیشتر رأی آورده بود. جوانان کم سن و سال سفید پوست او را به عنوان یک قهرمان و یک ستاره ی فوتبال که عکس هایش را در مجلات ورزشی دیده بودند، ستایش می کردند. والدین آنها به اوزی احترام می گذاشتند و به او رأی می دادند، چون به عنوان یک پلیس خوب و وظیفه شناس، میان بزهکاران سفید و سیاه تفاوتی نمی گذاشت. سیاستمداران سفید پوست از او حمایت می کردند، چون از روزی که والز ستاره کلانتری را به سینه زد، وزارت دادگستری از دخالت در امور فورد کانتی دست برداشت. سیاهپوستان هم اوزی را دوست داشتند، چون یکی از خودشان بود.
اوزی از خوردن شام صرف نظر کرد و در دفتر زندان منتظر بازگشت هاستینگز نشست. حدس می زد که این جنایت زیر سر چه کسی است. بیلی ری کاب برای کلانتر چهره ی آشنایی بود. اوزی می دانست که کاب در کار قاچاق مواد مخدر است، اما نتوانسته