هر دوی آنها * ردنک * بودند، اما « بیلی ری کاب » از رفیقش جوانتر و پولدار تر بود. با آنکه بیست و سه سال بیشتر نداشت، اما سه سال از عمرش را به جرم حمل و فروش مواد مخدر در زندان ایالتی « پارچمن » گذرانده بود. این سی و شش ماه زندان، بیلی ری را که جوانی لاغر اندام اما سرسخت و اسطقس دار بود، در معرض آزمایشی سخت قرار داد. بیلی ری از این آزمایش جان سالم به در برد، چون همیشه مقداری جنس آماده داشت؛ کاب این جنس را با وسایل و چیزهای مورد نیازش معاوضه می کرد و گاهی هم مقداری از آن را به سیاهان یا بعضی نگهبانان هدیه می داد و در عوض از حمایت آن ها برخوردار می شد.
پس از آزادی، دوباره وارد معامله ی مواد مخدر شد و چنان دخل خوبی داشت که اکنون، یعنی تنها پس از یک سال، جزو ردنک های ثروتمند « فوردکانتی » محسوب
Redneck <br />به معنای گردنسرخ، به شخصی گویند که از قشر متوسط تا پایین جامعه بوده، سفیدپوست باشد و غالباً در نواحی غیر شهری و به ویژه (اما نه لزوماً) در ایالتهای جنوبی آمریکا زندگی میکند. این واژه در ابتدا برای اشاره به ساکنان فقیر مناطق روستایینشین استفاده میشد که بر اثر کار کردن در مزرعهها برای ساعتهای متمادی زیر تابش نور آفتاب، پشت گردنشان آفتابسوخته و سرخ میشد. گاهی این واژه برای اشاره به توده کنسرواتیو (محافظهکار) جنوبی به کار میرود؛ سفیدپوستان طبقه کارگر و جماعت مزرعهدار که از تحصیلات و آموزش کمی برخوردار بوده و نظریات لیبرال را رد میکنند.