نام کتاب: رمان 1984
اجناس بنجل و بی دوام بود، اما ظروف آشپزی از هر نوع همواره به دشواری گیر می آمد. و حالا غیرمنتظر توزیع شده بود. زنانی که ماهی تابه گیرشان آمده بود، در میان تنه زدن های دیگران می کوشیدند راهی باز کنند. عده ی زیادی دور بساط هیاهو به راه انداخته و فروشنده را متهم به پارتی بازی و احتکار میکردند. غوغای تازه ای به راه انداخته شد. دو زن فربه که یکی از آنان مویش پریشان شده بود، به یک ماهی تابه چسبیده و در تلاش بودند که از دست یکدیگر بیرونش آورند. در
گیرودار بکش بکش، دسته ی ماهی تابه ورآمد. وینستون از روی انزجار تماشایشان میکرد. و با این حال، یک لحظه، در آن فریاد که تنها از حلقوم چندصدنفری بیرون می آمد، چه قدرت هراس آوری طنین انداز شده بود. با این همه چرا نمی توانستند دربارهی مسائل مهم فریاد بکشند؟
تا آگاه نشده اند، هیچگاه عصیان نمی کنند، و تا عصیان نکنند، نمی توانند
آگاه شوند. با خود اندیشید که لابد از روی یکی از کتاب های درسی حزب رونویسی شده است. البته، حزب ادعا می کرد که رنجبران را از اسارت رهانیده است. پیش از انقلاب زیر یوغ استثمار سرمایه داران بوده اند. گرسنگی می کشیدند و شلاق می خوردند. زنان مجبور بودند در معادن زغال سنگ کار کنند (پوشیده نماند که زنان هنوز هم در معادن زغال سنگ کار می کردند). بچه ها در شش سالگی به کارخانجات فروخته می شدند. اما درجا، بر مبنای اصول دوگانه باوری، حزب تعلیم داد که رنجبران موجودات فرودستی هستند که با پیاده کردن چند قانون ساده می بایست، عین حیوانات، آنها را در تابعیت نگاه داشت. از حال و روز آنها خبری در دست نبود، ضرورتی هم نداشت. مادام که به کار کردن و زادوولد ادامه میدادند، دیگر فعالیت های آنها بی اهمیت بود. به خود وانهاده، مانند رمهای که در جلگه های آرژانتین رها شده باشند، شیوه ای از زندگی را اتخاذ کرده بودند که برای خودشان طبیعی می نمود. بر الگوی نیاکانی بود. به دنیا می آمدند، در فاضلاب ها بار می آمدند، در دوازده سالگی سر کار می رفتند، دورهی شکوفا و زودگذر زیبایی و میل جنسی را پشت سر می نهادند، در بیست سالگی ازدواج

صفحه 66 از 283