همه کسانش، و حتی گربهاش را که شکارچی بی امان موشها
بود، به خانه کجی برد تا همه در آن زندگی کنند.» به تاورنر گفتم: خانم لئونیدز چه اثری روی شما میگذارد. دربارهاش چه فکر میکنید؟
به آرامی پاسخ داد: گفتنش سخت است. خیلی مشکل است که بگویم. او زن ساده ای نیست. خیلی بی سروصدا و تودار - آن قدر که نمیدانی دارد به چه فکر میکند. اما زندگی آرام را دوست دارد . که قسم میخورم در این باره حق با من است. مرا به فکر وا میدارد. به فکر یک گربه - یک گربه خرخرو - راستش، راجع به گربهها نظری ندارم. همهشان خوب هستند....
آهی کشید و دوباره گفت: مدرک لازم داریم.
فکر کردم، بله، همه میخواهیم مدرکی داشته باشیم که نشان بدهد خانم لئونیدز جنایت کرده است. سوفیا این را میخواست. من این را میخواستم و سربازرس تاورنر هم همین را میخواست. و سپس، همه کارها روبراه میشد و دلخواه!
اما سوفیا مطمئن نبود، من مطمئن نبودم و فکر نمیکنم سربازرس هم مطمئن بود.
روز بعد با تاورنر به خانه سه شیروانی رفتیم. موقعیت یا وضعیت من
بود، به خانه کجی برد تا همه در آن زندگی کنند.» به تاورنر گفتم: خانم لئونیدز چه اثری روی شما میگذارد. دربارهاش چه فکر میکنید؟
به آرامی پاسخ داد: گفتنش سخت است. خیلی مشکل است که بگویم. او زن ساده ای نیست. خیلی بی سروصدا و تودار - آن قدر که نمیدانی دارد به چه فکر میکند. اما زندگی آرام را دوست دارد . که قسم میخورم در این باره حق با من است. مرا به فکر وا میدارد. به فکر یک گربه - یک گربه خرخرو - راستش، راجع به گربهها نظری ندارم. همهشان خوب هستند....
آهی کشید و دوباره گفت: مدرک لازم داریم.
فکر کردم، بله، همه میخواهیم مدرکی داشته باشیم که نشان بدهد خانم لئونیدز جنایت کرده است. سوفیا این را میخواست. من این را میخواستم و سربازرس تاورنر هم همین را میخواست. و سپس، همه کارها روبراه میشد و دلخواه!
اما سوفیا مطمئن نبود، من مطمئن نبودم و فکر نمیکنم سربازرس هم مطمئن بود.
روز بعد با تاورنر به خانه سه شیروانی رفتیم. موقعیت یا وضعیت من