- دارم چارلز را در جریان میگذارم، تاورنر. هرجا اشتباه میکنم به من گوشزد کن. لئونیدز در سال 1884 به لندن آمد. رستوران کوچکی در «سوهالا» دایر کرد. کار آن رستوران بالاگرفت، و او رستوران دیگری باز کرد. به زودی صاحب هفت یا هشت رستوران شد که همه خیلی خوب کار میکردند.
سربازرس تاورنر گفت: هرگز در کاری که شروع میکرد، اشتباه نمیکرد.
پدرم گفت: او در کارها تشخیص صحیح داشت. سرانجام طوری کارش گرفت که بیشتر رستورانهای لندن به او تعلق داشت. بعد وارد کار تهیه و تولید مواد غذایی شد. البته با دامنهای بسیار وسیع. او در پی کارهای تجارتی بسیاری بود. از قبیل خرید و فروش لباسهای دست دوم، فروشگاههای کوچک جواهر و خیلی کارهای دیگر. در واقع فردی تردست و زرنگ بود.
پرسیدم: یعنی کلاه بردار بود؟
- نه، منظورم این نیست. آدم کج رو و عوضیای بود، اما کلاه بردار نبود. هرگز کار خلاف قانون نمیکرد. اما هر کاری که زیر سایه قانون میتوانست انجام دهد میکرد. حتی زمان جنگ هم هیچ کار نامشروعی نکرد. به محض این که به کاری دست میزد، شما میبایست قانونی را در آن کار قبول میکردید! نمیدانم منظورم را میفهمی یا نه. اما تا آن کار میرفت به بن بست برسد، او به دنبال کار دیگری رفته بود.
- پس شخصیت خوبی نداشت؟
- خنده دار است که داشت. او شخصیت جالب توجهی پیدا کرده
سربازرس تاورنر گفت: هرگز در کاری که شروع میکرد، اشتباه نمیکرد.
پدرم گفت: او در کارها تشخیص صحیح داشت. سرانجام طوری کارش گرفت که بیشتر رستورانهای لندن به او تعلق داشت. بعد وارد کار تهیه و تولید مواد غذایی شد. البته با دامنهای بسیار وسیع. او در پی کارهای تجارتی بسیاری بود. از قبیل خرید و فروش لباسهای دست دوم، فروشگاههای کوچک جواهر و خیلی کارهای دیگر. در واقع فردی تردست و زرنگ بود.
پرسیدم: یعنی کلاه بردار بود؟
- نه، منظورم این نیست. آدم کج رو و عوضیای بود، اما کلاه بردار نبود. هرگز کار خلاف قانون نمیکرد. اما هر کاری که زیر سایه قانون میتوانست انجام دهد میکرد. حتی زمان جنگ هم هیچ کار نامشروعی نکرد. به محض این که به کاری دست میزد، شما میبایست قانونی را در آن کار قبول میکردید! نمیدانم منظورم را میفهمی یا نه. اما تا آن کار میرفت به بن بست برسد، او به دنبال کار دیگری رفته بود.
- پس شخصیت خوبی نداشت؟
- خنده دار است که داشت. او شخصیت جالب توجهی پیدا کرده