پیرمرد مزا سخت نگریست: راست میگویی، چارلز؟
- بله پدر. از نظر شما مهم است، پدر؟
- یک هفته پیش ممکن بود برایم مهم نباشد. آنها خانواده محترمی هستند و خیلی ثروتمند. دختر هم وضعش بد نیست. تو را هم میشناسم که به آسانی سرت را به باد نمیدهی. همچنان که ....
- بله. پدر؟ . بهتر بود که اگر....
- اگر، چه؟
- اگر پی میبردیم چه کسی این کار را کرده است؟
آن شب این دومین بار بود که این عبارت را میشنیدم. به موضوع علاقهمند شدم.
- آن شخص کیست، پدر؟ نگاه تندی به من کرد و گفت: چقدر از جریان میدانی؟
- هیچ.
- هیچ؟ آن دختر چیزی برایت نگفت؟
- نه، گفت ترجیح میدهد من چگونگی را از نقطه نظر افرادی غیر از اعضاء خانوادهاش بشنوم.
- و من در حیرتم. نمیدانم چطور این کار صورت گرفته است.
- پدر، موضوع غیرعادی نیست. شاید اصلا قتلی صورت نگرفته است.
- نه، چارلز، فکر نمیکنم.
او متفکرانه در بالا و پایین اتاق شروع به قدم زدن کرد. سیگاری که روشن کرده بود،داشت تمام میشد و این میرسانید که پیرمرد تا چه
- بله پدر. از نظر شما مهم است، پدر؟
- یک هفته پیش ممکن بود برایم مهم نباشد. آنها خانواده محترمی هستند و خیلی ثروتمند. دختر هم وضعش بد نیست. تو را هم میشناسم که به آسانی سرت را به باد نمیدهی. همچنان که ....
- بله. پدر؟ . بهتر بود که اگر....
- اگر، چه؟
- اگر پی میبردیم چه کسی این کار را کرده است؟
آن شب این دومین بار بود که این عبارت را میشنیدم. به موضوع علاقهمند شدم.
- آن شخص کیست، پدر؟ نگاه تندی به من کرد و گفت: چقدر از جریان میدانی؟
- هیچ.
- هیچ؟ آن دختر چیزی برایت نگفت؟
- نه، گفت ترجیح میدهد من چگونگی را از نقطه نظر افرادی غیر از اعضاء خانوادهاش بشنوم.
- و من در حیرتم. نمیدانم چطور این کار صورت گرفته است.
- پدر، موضوع غیرعادی نیست. شاید اصلا قتلی صورت نگرفته است.
- نه، چارلز، فکر نمیکنم.
او متفکرانه در بالا و پایین اتاق شروع به قدم زدن کرد. سیگاری که روشن کرده بود،داشت تمام میشد و این میرسانید که پیرمرد تا چه