من همیشه به کارهای پلیسی و کارآگاهی پدرم علاقه بسیار نشان میدادم. اما این بار تنها از لحاظ نفع شخصی و مستقیم، خود را برای این کار آماده کرده بودم.
هنوز پدرم - مرد کهنه کار - را ندیده بودم. وقتی از راه رسیدم، بیرون رفته بود و من پس از حمام و تعویض لباس برای دیدار سوفیا از خانه خارج شده بودم. به هر حال وقتی به خانه برگشتم، کلاور گفت که او در کتابخانهاش است.
او پشت میز نشسته بود و روی مقدار زیادی کاغذ و پرونده چهره درهم کرده بود. وقتی وارد اتاقش شدم، از جا برخاست: چارلز! خوب، چه عالی. خیلی وقت است که تو را ندیدهام...!
دیدار ما پس از پنج سال جنگ، در واقع بسیار دشمن کورکن بود! از دیدار یکدیگر با تمام وجود به هیجان آمدیم و غرق شادی شدیم. مرد کهنه کار و من خیلی به هم علاقه داریم و یکدیگر را میفهمیم.
او گفت: نوشیدنی هست. چه وقت آه، متأسفم، وقتی که آمدی خانه نبودم. تا خرخره توی کارم. لعنت بر این کاری که هنوز به هیچ جا نرسیده.
سیگاری روشن کردم و به صندلی تکیه دادم. گفتم: اریستاد لئونیدز؟
هنوز پدرم - مرد کهنه کار - را ندیده بودم. وقتی از راه رسیدم، بیرون رفته بود و من پس از حمام و تعویض لباس برای دیدار سوفیا از خانه خارج شده بودم. به هر حال وقتی به خانه برگشتم، کلاور گفت که او در کتابخانهاش است.
او پشت میز نشسته بود و روی مقدار زیادی کاغذ و پرونده چهره درهم کرده بود. وقتی وارد اتاقش شدم، از جا برخاست: چارلز! خوب، چه عالی. خیلی وقت است که تو را ندیدهام...!
دیدار ما پس از پنج سال جنگ، در واقع بسیار دشمن کورکن بود! از دیدار یکدیگر با تمام وجود به هیجان آمدیم و غرق شادی شدیم. مرد کهنه کار و من خیلی به هم علاقه داریم و یکدیگر را میفهمیم.
او گفت: نوشیدنی هست. چه وقت آه، متأسفم، وقتی که آمدی خانه نبودم. تا خرخره توی کارم. لعنت بر این کاری که هنوز به هیچ جا نرسیده.
سیگاری روشن کردم و به صندلی تکیه دادم. گفتم: اریستاد لئونیدز؟