اطاق سرخ یک اطاق اضافی بود که خیلی به ندرت در آن می خوابیدند. می توانم بگویم در حقیقت هیچوقت در آن نمی خوابیدند مگر موقعی که یک عده دیدار کننده اتفاقی به *گیتس هد هال* می آمدند، آن وقت لازم می شد تمام اثاث موجود در آن را گردگیری و مرتب کنند. این اطاق، در عین حال، یکی از بزرگترین و مجلل ترین اطاق های آن عمارت بود. یک تختخواب که روی چهار ستون بزرگ از چوب ماهون درست شده بود و پرده هایی از حریر گلدار به رنگ قرمز که در اطراف آن آویخته بودند، در وسط اطاق قرار داشت. در پنجره بزرگ در آنجا دیده می شد که پرده هاشان همیشه افتاده بود و با گلبندها و توریهایی از همان پارچه تزیین شده بودند. رنگ فرش اطاق سرخ بود. روی یک میز که در پایین تختخواب قرار داشت پارچه ای به رنگ قرمز سیر انداخته بودند. رنگ دیوارها زرد تیره ملایم مایل به میخکی بود. لباس ها، میز آرایش و صندلی ها همه از چوب ماهون قدیمی براق و دارای رنگ قهوه ای مایل به سرخ بودند. تشکها و بالش های تختخواب در زیر یک لحاف نخی مارسی به رنگ سفید برفی، میان رنگهای تیره اطراف، روشنی خاصی داشتند. از جمله اثاث اطاق، اثاثیه دیگری که جلب توجه کمتری میکرد صندلی راحتی بزرگ نازبالش داری نزدیک بالای تختخواب بود که آن هم رنگ سفید داشت. این صندلی، که یک عسلی هم در جلوی آن بود، به یک تخت کوچک می مانست.
این اتاق سرد بود چون کمتر بخاری در آن روشن می شد، و ساکت بود چون با دایه خانه و آشپزخانه ها فاصله داشت؛ هیبت آور بود چون به ندرت کسی وارد آن می شد. مستخدم نظافتچی خانه فقط روزهای شنبه به آنجا می آمد تا گرد و خاکی را که در ظرف یک هفته روی آینه ها و اثاث جمع شده و خیلی زیاد هم بود، پاک کند. خانم رید هم خودش هر چند مدت یک بار به اینجا سر می زد تا محتویات یک کشوی مخفی در کمد لباس ها را وارسی کند. در این کشو چند دستخط نوشته شده بر روی پوست، جعبه جواهر و یک تصویر مینیاتور از «شوهر فقیدش» گذاشته بود، و راز اطاق سرخ در همین دو کلمه نهفته بود - طلسمی بود که آن اطاق را، با همه عظمت و شکوهش، متروک
این اتاق سرد بود چون کمتر بخاری در آن روشن می شد، و ساکت بود چون با دایه خانه و آشپزخانه ها فاصله داشت؛ هیبت آور بود چون به ندرت کسی وارد آن می شد. مستخدم نظافتچی خانه فقط روزهای شنبه به آنجا می آمد تا گرد و خاکی را که در ظرف یک هفته روی آینه ها و اثاث جمع شده و خیلی زیاد هم بود، پاک کند. خانم رید هم خودش هر چند مدت یک بار به اینجا سر می زد تا محتویات یک کشوی مخفی در کمد لباس ها را وارسی کند. در این کشو چند دستخط نوشته شده بر روی پوست، جعبه جواهر و یک تصویر مینیاتور از «شوهر فقیدش» گذاشته بود، و راز اطاق سرخ در همین دو کلمه نهفته بود - طلسمی بود که آن اطاق را، با همه عظمت و شکوهش، متروک
*Gateshead Hall