کمان کشتی خیلی زیر سطح آب نبود. من می توانستم روی حرف اسم کشتی که روی کمان جلویی کشتی بود بایستم و احتمالا سر من از سطح آب بیرون می ماند. ولی نزدیک ترین پنجره ورودی، حدود دوازده فوت پایین تر در عمق قرار داشت. من می توانستم با چوب غله تقریبا به آن برسم و سعی هم کردم ولی نتوانستم. شیشه بیش از حد مستحکم بود. بنابر این من پاروزنان به قایق بزرگ خود بازگشتم و یک آچار آوردم و آن را به انتهای چوب غله محکم بستم ولی نتوانستم آن را بشکنم. من همه جا در حال نگاه کردن به پایین از میان پنجره شیشه ای کشتی بودم در حالی که آن کشتی همه چیزش را در خود داشت و من اولین فردی بودم که به این کشتی رسیده بودم ولی نمی توانستم داخل آن شوم. این کشتی می بایستی حدود ۵
/ ۰۰۰ / ۰۰۰ دلار اجناس را دورن خود می داشت. دانستن ارزش بار درون کشتی مسافر بری بدن مرا به لرزش در آورد. از میان نزدیک ترین پنجره شیشه ای به من، می توانستم چیزی را ببینم ولی قادر به شناسایی دقیق آن نبودم. با چوب غله نمی توانستم کار مفیدی انجام دهم. بنابر این لباس هایم را از تن در آوردم و یکی دو تا نفس عمیق کشیدم و از عقب قایق به درون آب شیرجه رفتم. در حالی که آچار را در دست داشتم و به زیر آب شنا کردم. برای یک لحظه دستم را به جداره دور پنجره شیشه ای بسته، رساندم و خود را نگه داشتم و در درون آن
. حدودا سه متر و شصت و شش سانتیمتر
/ ۰۰۰ / ۰۰۰ دلار اجناس را دورن خود می داشت. دانستن ارزش بار درون کشتی مسافر بری بدن مرا به لرزش در آورد. از میان نزدیک ترین پنجره شیشه ای به من، می توانستم چیزی را ببینم ولی قادر به شناسایی دقیق آن نبودم. با چوب غله نمی توانستم کار مفیدی انجام دهم. بنابر این لباس هایم را از تن در آوردم و یکی دو تا نفس عمیق کشیدم و از عقب قایق به درون آب شیرجه رفتم. در حالی که آچار را در دست داشتم و به زیر آب شنا کردم. برای یک لحظه دستم را به جداره دور پنجره شیشه ای بسته، رساندم و خود را نگه داشتم و در درون آن
. حدودا سه متر و شصت و شش سانتیمتر