بود که من در طول زندگی ام دیده بودم، و حالا می دیدم که کشتی این چنین در زیر آن آبها آرمیده بود. من به حرکت خود در طول کشتی ادامه دادم و سپس از روی آن گذشته لنگر انداختم و قایق نجات را روی عرشه قایق بزرگم به طرف جلو قرار دادم و آن را داخل آب هل داده، فرو بردم و هم زمان با پرندگان که دور و بر من پرواز می کردند، با پاروی قایق نجات جدال مختصری کردم.
من یک شیشه مثل نمونه ای که برای آبگیری با اسفنج به کار میرود داشتم و به سختی می توانستم آن را نگه دارم چون دستهایم میلرزید. تمام پنجره های ورودی که در طول کشتی دیده می شد، بسته شده بودند ولی خیلی پایین تر در عمق نزدیک کف جایی می بایستی جایی باز می بود، چرا که قطعاتی از اشیاء هر چند وقت یک بار به بالا و سطح آب می آمدند و شناور می شدند. البته نمی شد تشخیص داد آنها چه هستند. فقط قطعات نا مشخص از هر چیز ممکن بودند. پرنده ها نیز دنبال همین قطعات بودند. هرگز به این اندازه پرنده در یک جا ندیده بودم. آنها همه در اطراف قایق من بودند و دیوانه وار سر و صدا میکردند.
من می توانستم همه چیز را به وضوح ببینم. بدنه برآمده و گرد بیرونی و طول یک مایلی آن در زیر آب به خوبی مشاهده می شد. کشتی مسافر بری روی یک پهلو روی کف شنی سفید کف دریا آرمیده بود و جلوترین دیرک کشتی یا دیرک دستگاه بالا بری که از آب اریب بیرون زده بود و
من یک شیشه مثل نمونه ای که برای آبگیری با اسفنج به کار میرود داشتم و به سختی می توانستم آن را نگه دارم چون دستهایم میلرزید. تمام پنجره های ورودی که در طول کشتی دیده می شد، بسته شده بودند ولی خیلی پایین تر در عمق نزدیک کف جایی می بایستی جایی باز می بود، چرا که قطعاتی از اشیاء هر چند وقت یک بار به بالا و سطح آب می آمدند و شناور می شدند. البته نمی شد تشخیص داد آنها چه هستند. فقط قطعات نا مشخص از هر چیز ممکن بودند. پرنده ها نیز دنبال همین قطعات بودند. هرگز به این اندازه پرنده در یک جا ندیده بودم. آنها همه در اطراف قایق من بودند و دیوانه وار سر و صدا میکردند.
من می توانستم همه چیز را به وضوح ببینم. بدنه برآمده و گرد بیرونی و طول یک مایلی آن در زیر آب به خوبی مشاهده می شد. کشتی مسافر بری روی یک پهلو روی کف شنی سفید کف دریا آرمیده بود و جلوترین دیرک کشتی یا دیرک دستگاه بالا بری که از آب اریب بیرون زده بود و