نکردم و برای مدتی طولانی به راه خود ادامه دادم. من به راه خود تا باتلاقها ادامه دادم ولی باز هم چیزی نیافتم و باز هم به راه خود ادامه دادم. سپس وقتی که در دید فانوس دریایی به نام ریکا وارد شده، پرندگان زیادی را دیدم که دور و بر چیزی می چرخیدند و من برای تجسسی بیشتر به طرف آنها حرکت کردم و ابری از انواع پرندگان را در حال پرواز دیدم.
من به سختی توانستم چیز که شبیه یک دیرک که روی آب شناور بود تشخیص دهم و وقتی به آن نزدیک تر شدم پرنده ها از آن کمی دورتر شدند و به فضای بالاتری رفته به پرواز و چرخش خود بالای سر من ادامه دادند. آب آن محل شفاف بود و چیزی شبیه یک دیرک از آب بیرون زده بود و وقتی من به آن نزدیک شدم، دیدم که دنبال آن زیر آب تاریک و همانند سایه ای طولانی می نمود. در این لحظه من به روی سطح آبی رسیدم که دیرک زیر آن قرار گرفته بود، و دیدم که آن شیء مجهول یک کشتی مسافر بری بود، درست به بزرگی یک دنیای کامل، تماما زیر سطح
من به حرکت خود روی سطح آبی که از روی کشتی مسافر بری رد می شد، در قایقم ادامه دادم. کشتی مسافربری روی پهلو آرمیده بود و عقب کشتی، در عمق زیادی قرار داشت. پنجره های ورودی همه به سختی بسته بودند و من می توانستم درخشش شیشه ها و تمامی زیبایی های آن کشتی مسافربری را در آب ببینم. آن کشتی مسافربری بزرگ ترین کشتی
من به سختی توانستم چیز که شبیه یک دیرک که روی آب شناور بود تشخیص دهم و وقتی به آن نزدیک تر شدم پرنده ها از آن کمی دورتر شدند و به فضای بالاتری رفته به پرواز و چرخش خود بالای سر من ادامه دادند. آب آن محل شفاف بود و چیزی شبیه یک دیرک از آب بیرون زده بود و وقتی من به آن نزدیک شدم، دیدم که دنبال آن زیر آب تاریک و همانند سایه ای طولانی می نمود. در این لحظه من به روی سطح آبی رسیدم که دیرک زیر آن قرار گرفته بود، و دیدم که آن شیء مجهول یک کشتی مسافر بری بود، درست به بزرگی یک دنیای کامل، تماما زیر سطح
من به حرکت خود روی سطح آبی که از روی کشتی مسافر بری رد می شد، در قایقم ادامه دادم. کشتی مسافربری روی پهلو آرمیده بود و عقب کشتی، در عمق زیادی قرار داشت. پنجره های ورودی همه به سختی بسته بودند و من می توانستم درخشش شیشه ها و تمامی زیبایی های آن کشتی مسافربری را در آب ببینم. آن کشتی مسافربری بزرگ ترین کشتی