من: برایم مشکلی نخواهد بود. فقط مدتی طول میکشد.
جان: باید این مشکل را یک جوری حل کنید. یک مرد نمیتواند بدون خوابیدن کارهای زندگی اش را راست و ریست کند. آیا از چیزی نگرانید؟ یا موضوعی فکرتان را مشغول کرده است؟ |
من: نه، جان، فکر نمی کنم.
جان: شما بهتر است ازدواج کنید، سینیور تننت. بعد از آن نگرانی شما پایان خواهد یافت.
من نمی دانم
جان: شما می بایست ازدواج کنید. چرا یک دختر ایتالیایی خوب که پولدار هم باشد برای خود پیدا نمی کنید؟ شما میتوانید هر کدام از آنها را که می خواهید برای خود انتخاب کنید. شما جوان هستید و مدال های زیبایی را گرفتید و قیافه خوبی دارید. یکی دو بار هم در جنگ زخمی شده اید.
من: من نمی توانم زبان ایتالیایی را خوب صحبت کنم تا قادر به این کار باشم.
جان: شما به اندازه کافی خوب صحبت میکنید. به جهنم که زبان ایتالیایی را کامل نمیدانید. شما مجبور نیستید زیاد با آنها صحبت کنید. فقط با آنها ازدواج کنید.
من: من در موردش فکر خواهم کرد. جان: شما چند دختر ایتالیایی می شناسید، این طور نیست؟