مرد: مطمئنة. راجع به چه موضوعی می توانیم در این محل لعنتی
صحبت کنیم.
من: این مکان خیلی خوبیست. مرد: مطمئنة، جای بدی نیست. من: راجع به شهر شما، شیکاگو برایم بگو. مرد: اوه، من یک بار همه چیز را در مورد شیکاگو به شما گفته ام. من: به من بگو چطور شد که ازدواج کردی مرد: در آن مورد نیز به شما گفته ام من: نامه ای که دوشنبه دریافت کردی، از همسرت بود؟
مرد: البته، همسرم مرتب برایم نامه می نویسد. او پول خوبی از آن محل در می آورد.
من، شما مکان خوبی را برای خودتان خواهید داشت وقتی به خانه باز گردی
مرد: مطمئنة، همسرم آنجا را خوب اداره می کند، و پول زیادی را از آن جا در می آورد.
من: فکر نمی کنی که با حرف زدنمان، افراد دیگر را بیدار خواهیم کرد؟
مرد: نه، آنها حرفهای ما را نمی شنوند. در هر صورت، آنها مثل مشتی خوک می خوابند. من با آنها متفاوت هستم. من عصبی هستم.
من: آرامتر سخن بگو، سیکار می خواهی ؟
صحبت کنیم.
من: این مکان خیلی خوبیست. مرد: مطمئنة، جای بدی نیست. من: راجع به شهر شما، شیکاگو برایم بگو. مرد: اوه، من یک بار همه چیز را در مورد شیکاگو به شما گفته ام. من: به من بگو چطور شد که ازدواج کردی مرد: در آن مورد نیز به شما گفته ام من: نامه ای که دوشنبه دریافت کردی، از همسرت بود؟
مرد: البته، همسرم مرتب برایم نامه می نویسد. او پول خوبی از آن محل در می آورد.
من، شما مکان خوبی را برای خودتان خواهید داشت وقتی به خانه باز گردی
مرد: مطمئنة، همسرم آنجا را خوب اداره می کند، و پول زیادی را از آن جا در می آورد.
من: فکر نمی کنی که با حرف زدنمان، افراد دیگر را بیدار خواهیم کرد؟
مرد: نه، آنها حرفهای ما را نمی شنوند. در هر صورت، آنها مثل مشتی خوک می خوابند. من با آنها متفاوت هستم. من عصبی هستم.
من: آرامتر سخن بگو، سیکار می خواهی ؟