نام کتاب: بیست داستان برگزیده
جو گارنر: تو پسر خوبی هستی کارل، دخترها قبل از ازدواج هیچ دوست پسری ندارند. به پدرت نگاه کن. من هیچ وقت دوست دختری نداشته ام.
خانم گارنر: بله، این حرفی است که تو میزنی، در همین هنگام درشکه داخل چاله‌ای رفت و تکان آن باعث شد که خانم گارنر روی صندلی لیز بخورد و به آقای گارنر بچسبد.
خانم گارنر ادامه داد: خوب، من میدانم که تو دوست دخترهای زیادی در زمان جوانی داشته ای، جو.
فرانک: من شرط میبندم، پدر هیچ گاه یک دختر سرخپوست را به عنوان دوست دختر نداشته است.
جو: فکرش را هم نکن، فرانک
جو به نیک گفت: ولی بهتره تو مواظب باشی *پرودی* را از دست ندهی، نیک.
زن جو در گوشش چیزی گفت و جو خندید.
فرانک پرسید: به چه میخندید؟
همسر جو به جو هشدار دارد: نگو بهت چه گفتم، گارنر
جو دوباره خندید.
خانم گارنر: این روش صحبت درست است.
Prudie، مخفف اسم پرودنس

صفحه 5 از 319