سرباز سوم: من نمی توانم از این نوشیدنی های لعنتی بنوشم. آنها باعث می شوند که معده ام ترش کند.
سرباز اول: تو بیش از حد در این منطقه مانده ای. سرباز سوم: این منطقه جهنمی ! فکر میکنی این را نمی دانم؟
سرباز اول: راستی، جورج، نمی توانی به این آقای محترم چیزی بدهی که شکمش را راست و ریست کند؟ |
نوشیدنی فروش یهودی: بله، مداوایش همین جا پیش من است
سرباز سوم فنجانی را که نوشیدنی فروش برای او با چند فقره مایعات قاطی کرده بود، مزه کرد.
سرباز سوم: هی، چه توی این فنجان ریخته ای، خرده شتر
نوشیدنی فروش یهودی: ستوان، شما فقط آن را بنوشید، آن معجون حال شما را خوب خواهد کرد.
سرباز سوم: حال من با این معجون بدتر از این نمی تواند بشود.
سرباز اول: شانست را با آن امتحان کن. جورج چند وقت پیش حال مرا حسابی بهتر کرد.
نوشیدنی فروش یهودی: وضعیت شما خیلی بد بود، ستوان. من می دانم
چه می تواند وضعیت بد معده را درست کند.
سرباز سوم با قیافه ای در هم، تمام محتویات فنجان را پایین داد.
سرباز سوم: یا حضرت مسیح
سرباز اول: تو بیش از حد در این منطقه مانده ای. سرباز سوم: این منطقه جهنمی ! فکر میکنی این را نمی دانم؟
سرباز اول: راستی، جورج، نمی توانی به این آقای محترم چیزی بدهی که شکمش را راست و ریست کند؟ |
نوشیدنی فروش یهودی: بله، مداوایش همین جا پیش من است
سرباز سوم فنجانی را که نوشیدنی فروش برای او با چند فقره مایعات قاطی کرده بود، مزه کرد.
سرباز سوم: هی، چه توی این فنجان ریخته ای، خرده شتر
نوشیدنی فروش یهودی: ستوان، شما فقط آن را بنوشید، آن معجون حال شما را خوب خواهد کرد.
سرباز سوم: حال من با این معجون بدتر از این نمی تواند بشود.
سرباز اول: شانست را با آن امتحان کن. جورج چند وقت پیش حال مرا حسابی بهتر کرد.
نوشیدنی فروش یهودی: وضعیت شما خیلی بد بود، ستوان. من می دانم
چه می تواند وضعیت بد معده را درست کند.
سرباز سوم با قیافه ای در هم، تمام محتویات فنجان را پایین داد.
سرباز سوم: یا حضرت مسیح