مسئول هتل کوچک وارد شد و به نزدیک میز روستایی و خدمتکار کلیسا رفت و با لهجه بخصوصی با خدمتکار کلیسا صحبت کرد و خدمتکار کلیسا نیز به او جواب داد. روستایی هنوز به بیرون پنجره نگاه می کرد. مسئول هتل از اتاق صرف نوشیدنی بیرون رفت. روستایی بلند شد و ایستاد. او یک اسکناس ده هزار *کرونن*، تا خورده را از کیف جیبی چرمی خود بیرون آورد و تای آن را باز کرد. گارسون زن نزدیک شد.
گارسون زن: آیا همه چیز روبراه است؟
روستایی: بله
خدمتکار کلیسا: بگذار من پول نوشیدنی سبک قرمز را بدهم
روستایی به گارسون زن: متشکرم
گارسون زن دستش را درون جیب پیشبند خود کرد، و با مقداری سکه در آن بیرون آورد، و شروع به شمردن پول خرد باقیمانده از حساب آقایان را کرد. روستایی از در بیرون رفت. تا روستایی بیرون رفت، مسئول هتل وارد شد و دوباره با خدمتکار کلیسا صحبت کرد. مسئول هتل این بار پشت میز در کنار خدمتکار کلیسا نشست. آنها با لهجه به صحبت های خود ادامه دادند. به نظر می رسید خدمت کار کلیسا علاقه مند به شنیدن حرف های مسئول هتل بود، ولی مسئول هتل از حرف های خدمتکار کلیسا احساس انزجار داشت. بالاخره خدمتکار کلیسا ایستاد.
گارسون زن: آیا همه چیز روبراه است؟
روستایی: بله
خدمتکار کلیسا: بگذار من پول نوشیدنی سبک قرمز را بدهم
روستایی به گارسون زن: متشکرم
گارسون زن دستش را درون جیب پیشبند خود کرد، و با مقداری سکه در آن بیرون آورد، و شروع به شمردن پول خرد باقیمانده از حساب آقایان را کرد. روستایی از در بیرون رفت. تا روستایی بیرون رفت، مسئول هتل وارد شد و دوباره با خدمتکار کلیسا صحبت کرد. مسئول هتل این بار پشت میز در کنار خدمتکار کلیسا نشست. آنها با لهجه به صحبت های خود ادامه دادند. به نظر می رسید خدمت کار کلیسا علاقه مند به شنیدن حرف های مسئول هتل بود، ولی مسئول هتل از حرف های خدمتکار کلیسا احساس انزجار داشت. بالاخره خدمتکار کلیسا ایستاد.
Kronen:واحد پول کشور سوئیس