نام کتاب: بیست داستان برگزیده
آشپزخانه منتهی میشد عبور کرد و به آن جا رفت. درون هتل نور آفتاب روی بطری های خالی روی میز افتاده بود. جان به جلو خم شده بود و سرش را روی بازوانش گذاشته بود.
از میان پنجره من دو مرد را مشاهده کردم که از پلکان هتل بالا آمده به در ورودی نزدیک شدند. آنها وارد اتاق صرف نوشیدنی شدند. یکی از آنها روستایی ریش دار با چکمه های بلند بود. دیگری نیز خدمتکار کلیسا بود. آنها پشت میز زیر پنجره نشستند
گارسون زن بیرون آمد و کنار میز آنها ایستاد. به نظر نمی رسید که روستایی متوجه حضور گارسون زن شده بود. او با دستانش روی میز با لباس های ارتشی کهنه که وصله هایی روی قسمت آرنج داشت، نشسته بود و چیزی نمیگفت.
خدمت کار کلیسا پرسید: چه نوشیدنی می خواهی؟
روستایی: *اشنایس*
خدمتکار کلیسا: و یک ربع لیتر از نوشیدنی سبک قرمز
گارسون زن نوشیدنیها را آورد و روستایی نوشیدنی قوی را سر کشید. او به بیرون پنجره نگاه کرد. خدمتکار کلیسا به روستایی نگاه میکرد. جان سرش را جلو روی میز گذاشته بود و خوابیده بود.
Schaapps:نوشیدنی قوی آلمانی

صفحه 29 از 319