نام کتاب: بیست داستان برگزیده
مسئول هتل: بله، این موقع سال نور و گرمای خورشید بیش از حد است.
آشپز در صندلی خود ماند، ولی مسئول هتل با ما وارد هتل شد و قفل در دفترش را باز کرد و نامه های ما را با خود بیرون آورد. او یک بسته پر از نامه و تعدادی روزنامه را با خود داشت.
جان: اجازه بدهید مقداری نوشیدنی سبک بنوشیم.
من: خوب فکری است، می توانیم نوشیدنی را داخل بنوشیم.
مالک رستوران، دو تا بطری نوشیدنی برای ما آورد و ما نیز هم زمان با خواندن نامه ها آنها را نوشیدیم.
جان: بهتره نوشیدنی بیشتری بنوشیم، بار دوم یک گارسون خانم نوشیدنی ها را آورد و هنگام باز کردن بطریها لبخند زد.
گارسون زن: نامه های زیادی دارید.
من: بله، تعداد زیادی هستند.
گارسون زن: *prosit*، و بعد با بطری خالی بیرون رفت.
من: فراموش کرده بودم نوشیدنی چه مزه ای دارد.
جان: ولی من مزه اش را فراموش نکردم، وقتی در کلبه توی ارتفاعات بودیم، من اوقات زیادی را به فکر کردن در مورد مزه نوشیدنی صرف کردم.
Prosit:در زبان آلمانی به معنی به سلامتی

صفحه 27 از 319