تیره از نور خورشید گرفت ولی در هر صورت خورشید خسته کننده شده بود. نمیشد در نور خورشید استراحت کرد. من خوشحال بودم که از ارتفاعات برفی دور شده و به دره آمده بودم. دیگر برای بودن در سیلورتا در ارتفاعات در بهار بیش از حد دیر بود. من از اسکی کردن کمی خسته شده بودم. جان و من مدت طولانی در سیلورتا ماندیم. من می توانستم مزه آبی که از ذوب شدن برف روی بام فلزی کلبه پایین می آمد و ما آن را برای آب نوشیدنی یک ماه خود استفاده می کردیم، در دهانم حس کنم. مزه آب آشامیدنی ما قسمتی از احساسی بود که من در مورد اسکی کردن داشتم. من خوشحال بودم که از چشمه آب غیر طبیعی کلبه مان در ارتفاعات دور شده بودم و در این روز ماه می در دره بسر می بردم.
مسئول هتل کوچک روی ایوان هتل نشسته بود، در حالی که صندلی خود را به عقب به دیوار کج کرده، تکیه داده بود و در کنار او آشپز هتل نشسته بود.
مسئول هتل: زنده باد اسکی
جان و من: زنده باد، و چوبهای اسکی را مقابل دیوار تکیه دادیم و کوله پشتی ها را پایین گذاشتیم.
مسئول هتل: ارتفاعات چطور بود؟
من: زیبا بود ولی گرمای خورشید کمی بیش از حد بود.
مسئول هتل کوچک روی ایوان هتل نشسته بود، در حالی که صندلی خود را به عقب به دیوار کج کرده، تکیه داده بود و در کنار او آشپز هتل نشسته بود.
مسئول هتل: زنده باد اسکی
جان و من: زنده باد، و چوبهای اسکی را مقابل دیوار تکیه دادیم و کوله پشتی ها را پایین گذاشتیم.
مسئول هتل: ارتفاعات چطور بود؟
من: زیبا بود ولی گرمای خورشید کمی بیش از حد بود.