خانم آمریکایی: فکر نمی کنم، دخترم چیزی نمی خورد و اصلا نمی خوابد. من سعی خیلی زیادی کردم، ولی او هیچ علاقه ای به چیزی نشان نمی دهد. دخترم به هیچ چیز اهمیت نمی دهد. من نمی توانستم اجازه بدهم که دخترم با یک خارجی ازدواج کند. و دوباره مکث کرد و بعد ادامه داد: یک بار یک نفر، یک دوست خیلی قدیمی بود که به من گفت، هیچ خارجی نمیتواند یک دختر آمریکایی را خوشبخت کند.
همسرم: ممکن است همین طور باشد، که می گویید.
خانم آمریکایی کت سفری همسر مرا تحسین کرد و معلوم شد که این خانم آمریکایی تمام البسه خود را در طول مدت ۲۰ سال از یک فروشگاه به نام مزون دِکویتر به آدرس خیابان سینت انوره خریده است. آن فروشگاه اندازه های خانم آمریکایی را داشتند، و یک فروشنده فرانسوی که خانم آمریکایی را خوب می شناسد و با سلیقه او آشناست، لباس های او را برایش انتخاب میکند و همه را برای او به آمریکا می فرستد. تمام البسه به دفتر پستی نزدیک خانه آنها در شمال شهر نیویورک در طول این بیست سال می رسیده، و مالیات لباس ها نیز هیچ گاه آن قدر زیاد نمی شده به این دلیل که وقتی مأموران گمرک جعبه ها را باز می کردند که قیمت آنها را تعیین کنند، لباس ها را خیلی ساده و بدون تودوزی طلا یا تزئینات دیگر می یافتند که بخواهند قیمت زیادی برای آنها تعیین کنند.
همسرم: ممکن است همین طور باشد، که می گویید.
خانم آمریکایی کت سفری همسر مرا تحسین کرد و معلوم شد که این خانم آمریکایی تمام البسه خود را در طول مدت ۲۰ سال از یک فروشگاه به نام مزون دِکویتر به آدرس خیابان سینت انوره خریده است. آن فروشگاه اندازه های خانم آمریکایی را داشتند، و یک فروشنده فرانسوی که خانم آمریکایی را خوب می شناسد و با سلیقه او آشناست، لباس های او را برایش انتخاب میکند و همه را برای او به آمریکا می فرستد. تمام البسه به دفتر پستی نزدیک خانه آنها در شمال شهر نیویورک در طول این بیست سال می رسیده، و مالیات لباس ها نیز هیچ گاه آن قدر زیاد نمی شده به این دلیل که وقتی مأموران گمرک جعبه ها را باز می کردند که قیمت آنها را تعیین کنند، لباس ها را خیلی ساده و بدون تودوزی طلا یا تزئینات دیگر می یافتند که بخواهند قیمت زیادی برای آنها تعیین کنند.