هر شب به سادگی تپه، آن جا بود، و تنها باعث وحشت او میشد. ارزش و معنی آن خانه بیش از هر چیزی بود و هر شب او آن خانه را تنها برای خود داشت. این چیزی بود که او احتیاج داشت ولی باعث وحشت او می شد، مخصوصا وقتی که قایق به آرامی و سکوت در درختان بید در کانال قرار داشت، ولی سواحل آن جا شبیه سواحل رودخانه نبود. این سواحل پایین تر بود، درست مثل پورتوگرانده، جایی که آنها دشمن را در حال غلت زدن و غوطه ور بودن در عرض زمین های پر از آب با در دست داشتن تفنگهای خود در حالت بالا روی سرشان داشتند. تا وقتی که با آنها درون آب افتادیم. چه کسی دستور آن را داده بود؟ اگر همه چیز این قدر قرو قاطی نمی شد، او می توانست دنباله آن را بدرستی بیاد آورد
این دلیل باعث شد که او با دقت کافی متوجه همه چیز نشود و نتواند ذهن خود را از جایی که بود به روشنی تشخیص دهد، ولی ناگهان بدون هیچ دلیلی هم اکنون همه چیز گیج کننده به نظر می رسید، او درتختی در مرکز فرماندهی گردان در کنار کاپیتن پارا فرمانده گردان دراز کشیده بود، و در یک یونیفورم جهنمی آمریکایی بسر می برد. نیک بلند شد و نشست و دور و بر خود را نگاه کرد. همه او را تماشا می کردند. کاپیتن پارا بیرون رفته بود. نیک دوباره دراز کشید. |
قسمتی که در مورد پاریس بود، زودتر اتفاق افتاد و نیک در آن جا از چیزی وحشت نداشت البته بجز وقتی که آن زن با کس دیگری رفت و
این دلیل باعث شد که او با دقت کافی متوجه همه چیز نشود و نتواند ذهن خود را از جایی که بود به روشنی تشخیص دهد، ولی ناگهان بدون هیچ دلیلی هم اکنون همه چیز گیج کننده به نظر می رسید، او درتختی در مرکز فرماندهی گردان در کنار کاپیتن پارا فرمانده گردان دراز کشیده بود، و در یک یونیفورم جهنمی آمریکایی بسر می برد. نیک بلند شد و نشست و دور و بر خود را نگاه کرد. همه او را تماشا می کردند. کاپیتن پارا بیرون رفته بود. نیک دوباره دراز کشید. |
قسمتی که در مورد پاریس بود، زودتر اتفاق افتاد و نیک در آن جا از چیزی وحشت نداشت البته بجز وقتی که آن زن با کس دیگری رفت و