قناری سوغاتی
قطار با سرعت زیاد از کنار خانه قرمز رنگ طویلی با باغچه و چهار درخت خرمای عریض، با میزهایی زیر سایه آن عبور کرد. در طرف دیگر کوپه، دریا قرار داشت. سپس برشی در سنگ قرمز و رس دیده شد و دریا از آن لحظه، پایین تر در مسافتی دور در مقابل صخره ها گه گاهی دیده میشد.
خانم آمریکایی گفت: من این قناری را در پالرمو خریدم. ما فقط یک ساعت در ساحل وقت داشتیم و آن روز صبح یکشنبه بود. مرد فروشنده میخواست که به دلار به او پرداخت کنم و من هم به او یک دلار و نیم دادم. این قناری واقعاً خیلی زیبا می خواند.
هوای داخل قطار خیلی گرم بود و داخل واگن اصلی مسافران نیز فرقی نداشت، هیچ نسیمی از پنجره باز وارد نمی شد. خانم آمریکایی کرکره پنجره را پایین کشید و بعد از مدتی دریا نیز دیگر دیده نشد، و در طرف دیگر کوپه شیشه و سپس کوریدور بیرون کوپه، و بعد پنجره ای باز و بیرون پنجره، درختان گرد و غبار گرفته و جادهای پوشیده از روغن و دشت های مسطحی از درختان انگور، با تپه های سنگی خاکستری رنگ در پشت آنها قرار داشتند.
قطار با سرعت زیاد از کنار خانه قرمز رنگ طویلی با باغچه و چهار درخت خرمای عریض، با میزهایی زیر سایه آن عبور کرد. در طرف دیگر کوپه، دریا قرار داشت. سپس برشی در سنگ قرمز و رس دیده شد و دریا از آن لحظه، پایین تر در مسافتی دور در مقابل صخره ها گه گاهی دیده میشد.
خانم آمریکایی گفت: من این قناری را در پالرمو خریدم. ما فقط یک ساعت در ساحل وقت داشتیم و آن روز صبح یکشنبه بود. مرد فروشنده میخواست که به دلار به او پرداخت کنم و من هم به او یک دلار و نیم دادم. این قناری واقعاً خیلی زیبا می خواند.
هوای داخل قطار خیلی گرم بود و داخل واگن اصلی مسافران نیز فرقی نداشت، هیچ نسیمی از پنجره باز وارد نمی شد. خانم آمریکایی کرکره پنجره را پایین کشید و بعد از مدتی دریا نیز دیگر دیده نشد، و در طرف دیگر کوپه شیشه و سپس کوریدور بیرون کوپه، و بعد پنجره ای باز و بیرون پنجره، درختان گرد و غبار گرفته و جادهای پوشیده از روغن و دشت های مسطحی از درختان انگور، با تپه های سنگی خاکستری رنگ در پشت آنها قرار داشتند.