نام کتاب: بیست داستان برگزیده
مرد: نمی توانستی خودت را در یک موضوع دیگر قاطی کنی؟
زن: بنظر می رسد که نمیشد کار دیگری کرد، هم اکنون قصد داری که در این مورد چه کار کنی؟
مرد: بهت گفتم که چه کاری می خواهم بکنم. زن: نه، منظورم اینست که واقعا می خواهی چه کار کنی۔
مرد: نمی دانم.، زن به او نگاه کرد و دستش را به طرف او دراز کرد و گفت: فیل'، بیچاره،، مرد به دستان زن نگاه کرد، ولی با دستش دست زن را لمس نکرد.
مرد: نه، متشکرم زن: آیا کمکی می کند اگر بگویم متأسفم؟
مرد: نه
زن: یا بگویم اوضاع چطور است مرد: من ترجیح می دهم که گوش نکنم زن: من تو را خیلی دوست دارم مرد: بله، این کارت حرفت را ثابت می کند. زن: متأسفم، اگر تو درک نمیکنی مرد: من میفهمم، و مشکل هم همین است، من درک میکنم زن تو میفهمی، و این، البته باعث بدتر شدن اوضاع می شود.
phil

صفحه 120 از 319