بودم، البته هم اکنون نیز بعد از آن سال ها، من یک تکه بهتر از تو هستم،ای بطری آبگرم قدیمی لاغر مردنی خشک...
زن بلوند: تو نمی توانی این طوری به من توهین کنی،ای کوه گنده آشغال. من خاطرات خودم را دارم.
آلیس با صدای شیرین و زیبای خود گفت: نه، تو هیچ خاطرات حقیقی به جز بیرون انداختن لوله هایت را نداری. همه چیزهای دیگر در ذهنت را فقط توی روزنامه ها خوانده ای. من پاک هستم و مردها هم برای همین مرا دوست دارند، اگر چه من درشت هستم، و تو این را می دانی، و من هرگز دورغ نمی گویم و تو این را نیز می دانی۔
زن بلوند: مرا با خاطراتم تنها بگذار، با خاطرات حقیقی و شگفت انگیزام تنهایم بگذار.
آلیس به او نگاه کرد و سپس به ما نگاه کرد و در همین لحظه صورتش حالت درد و رنجی که همراه داشت از دست داد و لبخندی روی آن شکوفا شد و من متوجه شدم که آلیس زیباترین و شیرین ترین صورتی را که تا آن زمان دیده بودم در خود داشت. آلیس صورتی زیبا و پوستی قشنگ و صاف و نرم داشت و صدایش نیز دلنشین و زیبا بود. او واقعا انسانی دوست داشتنی و دوستانه بود.
ولی خدای من او واقعا عظیم الجثه بود. او به بزرگی سه زن بود. تام متوجه شد که به آلیس خیره شده ام، و گفت: عجله کن، بیا برویم.
زن بلوند: تو نمی توانی این طوری به من توهین کنی،ای کوه گنده آشغال. من خاطرات خودم را دارم.
آلیس با صدای شیرین و زیبای خود گفت: نه، تو هیچ خاطرات حقیقی به جز بیرون انداختن لوله هایت را نداری. همه چیزهای دیگر در ذهنت را فقط توی روزنامه ها خوانده ای. من پاک هستم و مردها هم برای همین مرا دوست دارند، اگر چه من درشت هستم، و تو این را می دانی، و من هرگز دورغ نمی گویم و تو این را نیز می دانی۔
زن بلوند: مرا با خاطراتم تنها بگذار، با خاطرات حقیقی و شگفت انگیزام تنهایم بگذار.
آلیس به او نگاه کرد و سپس به ما نگاه کرد و در همین لحظه صورتش حالت درد و رنجی که همراه داشت از دست داد و لبخندی روی آن شکوفا شد و من متوجه شدم که آلیس زیباترین و شیرین ترین صورتی را که تا آن زمان دیده بودم در خود داشت. آلیس صورتی زیبا و پوستی قشنگ و صاف و نرم داشت و صدایش نیز دلنشین و زیبا بود. او واقعا انسانی دوست داشتنی و دوستانه بود.
ولی خدای من او واقعا عظیم الجثه بود. او به بزرگی سه زن بود. تام متوجه شد که به آلیس خیره شده ام، و گفت: عجله کن، بیا برویم.