مرد تازه وارد: ویسکی چاودار، مسئول بار یک بطری از آن نوشیدنی را با یک لیوان خالی و لیوان دیگری پر از آب روی میز گذاشت
تام دستش را دراز کرد و سرپوش شیشه ای روی کاسه مخصوص نهار مجانی را برداشت. کاسه حاوی ترشی پاچه گوشت بود و یک آلت چوبی که شبیه قیچی که باز و بسته می شد با دو تا چنگال چوبی در انتهایش وجود داشت که برای گرفتن و بلند کردن پاچه های گوشت می بایست از آن استفاده کرد.
مسئول بار: نه، و دوباره سرپوش شیشه ای را روی کاسه گذاشت. تام هنوز چنگال قیچی مانند چوبی را در دست داشت. مسئول بار: بگذارش سر جایش.
تام: میدونی باید کجا بگذارمش؟!
مسئول بار یکی از دستانش را زیر پیشخوان بار کرد، در حالی که هر دوی ما را میپایید. من پنجاه سنت روی میز چوبی بار گذاشتم و مسئول بار از حالت خمیده خود را صاف کرد.
مسئول بار به من نگاه کرد و لیوان خالی نوشیدنی مرا دید و گفت: چه نوشیدنی داشتی؟
من نوشیدنی سبک، مسئول بار قبل از این که لیوان مرا دوباره پر کند، سرپوش هر دو کاسه مخصوص نهار مجانی را برداشت
تام دستش را دراز کرد و سرپوش شیشه ای روی کاسه مخصوص نهار مجانی را برداشت. کاسه حاوی ترشی پاچه گوشت بود و یک آلت چوبی که شبیه قیچی که باز و بسته می شد با دو تا چنگال چوبی در انتهایش وجود داشت که برای گرفتن و بلند کردن پاچه های گوشت می بایست از آن استفاده کرد.
مسئول بار: نه، و دوباره سرپوش شیشه ای را روی کاسه گذاشت. تام هنوز چنگال قیچی مانند چوبی را در دست داشت. مسئول بار: بگذارش سر جایش.
تام: میدونی باید کجا بگذارمش؟!
مسئول بار یکی از دستانش را زیر پیشخوان بار کرد، در حالی که هر دوی ما را میپایید. من پنجاه سنت روی میز چوبی بار گذاشتم و مسئول بار از حالت خمیده خود را صاف کرد.
مسئول بار به من نگاه کرد و لیوان خالی نوشیدنی مرا دید و گفت: چه نوشیدنی داشتی؟
من نوشیدنی سبک، مسئول بار قبل از این که لیوان مرا دوباره پر کند، سرپوش هر دو کاسه مخصوص نهار مجانی را برداشت