گارسون: فقط یک فنجان کوچک مسئول بار نوشیدنی را برای او آماده کرد.
گارسون: نور این جا خیلی روشن و دل انگیز است ولی بار چوبی پاکیزه و صیقل زده نیست.
مسئول بار به او نگاهی انداخت ولی جوابی نداد. آن شب برای شروع یک مکالمه خیلی دیر بود.
مسئول بار: یک نوشیدنی دیگر می خواهی ؟
گارسون: نه متشکرم، و از آن جا خارج شد. او از بارها و مکانهای اینچنین خوشش نمی آمد. ایک کافه پاکیزه و پرنور، یک جای استثنایی بود. اکنون بدون این که فکر دیگری در سر داشته باشد، به خانه خواهد رفت و در تختخوابش دراز خواهد کشید و تا سحرگاه بیدار خواهد ماند، و سپس به خواب فرو خواهد رفت. و با خود خواهد گفت: هر چه هست، احتمالا فقط بی خوابی است و مردمی چند باید به آن مبتلا باشند. ..
گارسون: نور این جا خیلی روشن و دل انگیز است ولی بار چوبی پاکیزه و صیقل زده نیست.
مسئول بار به او نگاهی انداخت ولی جوابی نداد. آن شب برای شروع یک مکالمه خیلی دیر بود.
مسئول بار: یک نوشیدنی دیگر می خواهی ؟
گارسون: نه متشکرم، و از آن جا خارج شد. او از بارها و مکانهای اینچنین خوشش نمی آمد. ایک کافه پاکیزه و پرنور، یک جای استثنایی بود. اکنون بدون این که فکر دیگری در سر داشته باشد، به خانه خواهد رفت و در تختخوابش دراز خواهد کشید و تا سحرگاه بیدار خواهد ماند، و سپس به خواب فرو خواهد رفت. و با خود خواهد گفت: هر چه هست، احتمالا فقط بی خوابی است و مردمی چند باید به آن مبتلا باشند. ..