نام کتاب: بیست داستان برگزیده
نیک: پرودی کجا بود؟
پدر نیک: او با فرانک واش برن در منطقه پر درخت بود. من تصادفی به آنها برخوردم. آنها با هم خوش بودند، پدرش به او نگاه نمی کرد.
نیک: آنها کار می کردند؟
پدر نیک: من به اندازه کافی نماندم که بفهمم.
نیک: پدر به من بگو آنها چکار میکردند؟
پدر نیک: نمی دانم، من فقط صدای آنها را شنیدم که روی برگهای خشک زمین حرکت می کردند.
نیک: از کجا فهمیدی که پرودی و فرانک واشن برن بودند؟
پدر نیک: من آنها را دیدم
نیک: من فکر کردم گفتی آنها را ندیدی.
پدر نیک: اوه، بله، برای لحظه ای آنها را دیدم.
نیک: چه کسی با پرودی بود؟
پدر نیک: بهت که گفتم، فرانک واشن برن
نیک: آیا آن ها...، آیا آن ها...
پدر نیک: آیا آنها چی؟
نیک: آیا آنها خوشحال بودند؟
پدر نیک: فکر کنم

صفحه 10 از 319