نام کتاب: برادران
فکر کردن داشته باشد.» تدی وقتی این حرف را میزد واقعا از ته دل می خندید. «این فکر بزرگ و عجیبی است. اجازه بدهید فکر کنم. فردا به شما جواب خواهم داد.»| مراقبت کنید که از این جلسه کوچولوی ما کسی خبردار نشود.» البته.»

صفحه 34 از 424