نام کتاب: برادران
وام گرفته بود. صد هزار دلار نیز سند قرضه شهرداری داشت. دیگر به کسی بدهکار نبود. ?? / ??? دلار هم حقوقی دولتی اش بود. تدی گفت: «کاندیدای پولدار جذابیت و محبوبیتی ندارد.» بعد دکمه را فشار داد. تصویرهایی روی پرده ظاهر شد، واضح، تمام رنگی. «آقای لیک، نگران پول نباشید، مشکل در این باره وجود ندارد.» صدایش بلند، سبک و زنگ دار بود. «از محل قراردادهای دفاعی خواهیم پرداخت.» با دست تصویر را نشان داد، گویی می خواست اهمیت آنها را به مهمان خود تأکید کند. «نگاه کنید. سال گذشته، صنایع فضایی و دفاعی تقریبأ ??? میلیارد دلار درآمد داشتند؛ ما فقط یک قاشق برمی داریم.» «این یک قاشق چقدر می شود؟» | هر چقدر که نیاز شما باشد. ممکن است چیزی حدود صد میلیون دلار.» مگر می شود این صد میلیون را پنهانی برداشت؟ چنین مبلغی را نمی شود پنهان کرد.» | «آقای لیک توصیه میکنم روی این مسئله شرط نبندید و نگران هم نباشید. ما از این پولها مواظبت میکنیم، دست خودمان است. شما فقط سخنرانی کنید، حرکت کنید، اردوی خود را پیش ببرید. پول به موقع فراهم است. وقتی ماه نوامبر فرا رسد رأی دهندگان آمریکایی از آخرین نبرد خیر و شر به هراس می افتند، و دیگر اهمیت نمی دهند که شما چقدر خرج کرده اید. این یک شکست است، شکست سیاسی.» تدی مینارد یک شکست سیاسی پیشنهاد می کرد. لیک گیج بود. اما سکوت کرد و به ارقامی که روی دیوار دید خیره شد. ??? میلیارد دلار، قراردادهای دفاعی و فضایی. سال گذشته بودجه نظامی ??? میلیارد بود. در برابرش، در ? سال، ??? میلیارد؛ و مقاطعه کاران و صاحبان قراردادها چاق تر می شدند؛ همینطور کارگران! دستمزدها به آسمان می رسید! کار برای همه! آرون لیک کاندیدای رییس جمهوری با پول کارگزاران و رأی اتحادیه ها حمایت می شد. حیرت و تکانی که درونش را به تلاطم انداخته بود می رفت که فرو بنشیند، و سادگی نقشه تدی به ظهور می رسید. پول توسط کسانی پرداخت

صفحه 30 از 424