نام کتاب: برادران
البته که هستید. گوش کنید، آقای لیک، نگران پول نباشید. بعد از این که شما دو برابر شدن بودجه نظامی را اعلام کردید، ما تسمه از گرده مردم آمریکا میکشیم. اول آنها فکر می کنند که شما دیوانه اید، یکی از آن کله پوکهای آریزونا که فقط دلش می خواهد بمب بسازد. ولی ما آنها را تکان می دهیم، حیرت زده می کنیم. در آن سوی دنیا بحران به وجود می آوریم. و مردم ناگهان آرون لیک را خیالپرداز خواهند خواند. برنامه ریزی و زمان سنجی اساس کار است. و شما درباره ضعف ایالات متحده در آسیا سخن خواهید گفت. البته آنها که حرفتان را باور کنند زیاد نیستند. بعد نوبت ما فرا می رسد، موقعیت هایی در آسیا به وجود می آوریم که دنیا را تکان خواهد داد، آنوقت همه می خواهند با شما حرف بزنند. با این اردوکشی، همه چیز درست می شود، در پایان تنش به وجود می آوریم، گزارش منتشر می کنیم، نمایش به راه می اندازیم، رادیو تلویزیون را به هیجان می آوریم، مخالفان شما را دستپاچه و زمین گیر می کنیم. حقیقتا، آقای لیک، تصور نمی کنم این کارها خیلی هم سخت باشد.» طوری صحبت می کنید که قبلا هم این کارها را کرده اید.» نه.» و با لحن تأسف باری ادامه داد: «هرچه کرده ایم، بعضی کارهای غیر معمول بوده، فقط برای حفظ مملکت. اما هرگز سعی نکردیم در انتخاب رییس جمهور دخالت کنیم.» | الیک صندلی خود را به آهستگی عقب داد. برخاست و ایستاد. بازوها و پاهایش را کشید و در امتداد میز به انتهای اتاق رفت. احساس میکرد پایش سنگین تر شده. نبضش تند شده بود. دام گسترده را در مقابل خود می دید. گرفتار شده بود. به سوی صندلی بازگشت. از آن سوی میز تدی را خطاب کرد و گفت: «من پول کافی ندارم.» اما می دانست کسی که در دفترش از او پذیرایی می کند، فکر هزینه ها را نیز کرده است. تدی لبخندی زد و سر تکان داد. معلوم بود که برای این مشکل فکری کرده است. خانه لیک در جرج تاون ??? / ??? دلار می ارزید. نیمی از این مبلغ را

صفحه 29 از 424