نام کتاب: برادران
خریدن اسلحه جدید می کند. ما با قطع بودجه، ارتش خود را ضعیف کرده ایم. ما می خواهیم در اتاق خود بنشینیم، دکمه ای را فشار دهیم، بمبهایی را در آن سوی دنیا منفجر کنیم تا خون از دماغ یک آمریکایی هم نیاید. چنکوف می تواند، اگر لازم باشد، دو میلیون سرباز گرسنه مشتاق جنگ را روانه غرب کند.» برای لحظه ای کوتاه لیک به خود بالید و احساس غرور کرد، زیرا به لایحه اخیر بودجه که هزینه های نظامی را کاهش می داد رأی منفی داده بود. مردم ایالت آریزونا از آن لایحه احساس نگرانی می کردند. گفت: «نمی توانید دست چنکوف را رو کنید؟»| «نه. دقیقا نه. آخر ما هم آدمهای باهوشی هستیم. اگر واکنشی نشان دهیم، آنوقت او می فهمد که ما می دانیم. این یک بازی جاسوسی است، آقای لیک. هنوز خیلی زود است که از او یک هیولا بسازیم.» . لیک جسورانه پرسید: «خب، پس حالا می خواهید چه کنید؟» چنین پرسشی، از تدی، جسارت می خواست. نماینده کنگره در مقابل رییس کل سی.آی.ا که قدر قیمتی نداشت، کاملا بی دفاع بود. هر لحظه ممکن بود از او بخواهند کرسی ریاست کمیسیون نیروهای مسلح را ترک کند. بعد یکی دیگر را احیانا از جناح دیگر جای او می گذاشتند، مثل آب خوردن. اما تدی نقشه های بزرگ داشت، و لیک برای شراکت در آنها کاملا مناسب بود. «دو هفته دیگر کنوانسیون نیوهامپشایر گشایش می یابد. ما چهار جمهوریخواه و سه دموکرات داریم که همه یک حرف را تکرار می کنند؛ احمق ترین این کاندیداها هم مایل نیست بودجه دفاعی افزایش یابد. ما یک بودجه اضافی داریم، معجزه معجزه ها همین است. برای خرج کردن آن هزاران راه وجود دارد. هر کس چیزی می گوید. یک عده سبک مغز، یک عده کودن. چند سال پیش کسر بودجه قابل توجهی داشتیم، و کنگره پول این مردم را قبل از این که جایی ثبت شود به سرعت برق خرج کرد. و حالا که اضافه بودجه داریم، همه برای آن خیز برداشته اند.» لیک مدتی به تدی خیره شد، ولی بعد تصمیم گرفت چیزی نگوید.

صفحه 26 از 424