نام کتاب: انتقام شوهر
وانمود کردم که خیلی از ساز زدن آنها خوشم می آید، اما در تمام این مدت رشک و حسادت چون عقربی مرا نیش میزد. آنچه بیش از همه آزارم میداد، و سربار بدبختی‌هایم شده بود، نفرت و بیزاری زنم از من بود و اوضاع و احوال هم به حریفم کمک می‌کرد. او جوان و شیک و آراسته بود و در موسیقی هم مهارت کامل داشت. اینها محسنات حریفم بود که در زنم اثر عمیقی گذاشت .
چون انتظار میرفت آن دو به حکم عشق و علاقه‌ای که بموسیقی دارند، با هم ملاقات کنند و نغمه های موسیقی هم تاثیر بسزائی در قلب افراد حساس و با ذوق دارد از اینرو وی نه تنها میتوانست توجه و تحسین همسرم را برانگیزد ، بلکه مایه تولید عشق و محبت در او میگردید.
و من چاره ای جز تحمل نداشتم، با این وجود حس میکردم که یک نیروی نهانی و مرموز وجود دارد که مرا وادار میکند تا بان مرد احترام بگذارم و باوی بمهربانی رفتار کنم! در واقع نمیتوانستم این بی‌غیرتی و سهل انگاری را تفسیر نمایم فقط میخواستم به همسرم و او بفهمانم که اهمیتی برفتار آنها نمیدهم !...
من ایمان دارم که از اول رفتار من با او ساده و طبیعی نبود. چه از نخست خود را مجبور میدیدم که بحریفم احترام بگذارم تا تسلیم رغبت شدیدی که در خود حس میکردم و آن اشتیاق هلاک «تروکانتشکی» بود، نگردم .
من در آنشب بهترین شرابها را باو نوشانیدم و استعداد و هنر وی را ستایش نمودم. در تمام این مدت تبسم از لبانم محو نمیشد .

صفحه 94 از 136