که باید بدیدن آنها برود و چه بسا که تملق گفته نسبت به آنان اظهار بندگی مینماید!
کار و گرفتاری آنچنان من و همسرم را بخود مشغول داشت که دیگر متوجه ناراحتی های خود عدم رضایت از مصاحبت یکدیگر نبودیم، بعلاوه این زندگی نوین مرا کاملا گرم نموده بود.
در زمستان پس از آنکه به شهر منتقل شدیم ، حادثه ای که برای ما مصائبی در برداشت رخ داد و آن این بود که زنم مبتلا به ضعف و ناتوانی گردید... پزشکان و همسایه ها بوی اندرز دادند که از آبستنی و وضع حمل بپرهیزد و همچنین به او یاد دادند که چگونه به آن نصایح و راهنمائیها عمل نماید.
من پی به این امر بردم و از اندرز پزشکان در شگفت شده کوشش کردم تا شاید همسرم را از پیروی راهنمائی های آنان باز دارم، ولی او حرفهای مرا نپذیرفته به نصایح آنها عمل نمود.
دو سال سپری گردید ، زنم که حالش خوب شده بود ، زیباتر دلربا تر گردید. او بیشتر بخود پرداخته طوری شد که زیبائی او انظار را جلب نموده دلها را به طپش در می آورد... مانند زنان سی ساله ای که غصه ای نداشته و زیر بار مسئولیت مادری نرفته باشند، در آمد!
پوزد نیشیوف برخاسته به پنجره نزدیک شد و گفت خواهش میکنم مرا ببخشید....
آنگاه بدون آنکه دیگر کلمه ای بر زبان آورد بیرون را نگریست.. چند دقیقه با ین حال باقیمانده سپس آه دردناکی کشید
کار و گرفتاری آنچنان من و همسرم را بخود مشغول داشت که دیگر متوجه ناراحتی های خود عدم رضایت از مصاحبت یکدیگر نبودیم، بعلاوه این زندگی نوین مرا کاملا گرم نموده بود.
در زمستان پس از آنکه به شهر منتقل شدیم ، حادثه ای که برای ما مصائبی در برداشت رخ داد و آن این بود که زنم مبتلا به ضعف و ناتوانی گردید... پزشکان و همسایه ها بوی اندرز دادند که از آبستنی و وضع حمل بپرهیزد و همچنین به او یاد دادند که چگونه به آن نصایح و راهنمائیها عمل نماید.
من پی به این امر بردم و از اندرز پزشکان در شگفت شده کوشش کردم تا شاید همسرم را از پیروی راهنمائی های آنان باز دارم، ولی او حرفهای مرا نپذیرفته به نصایح آنها عمل نمود.
دو سال سپری گردید ، زنم که حالش خوب شده بود ، زیباتر دلربا تر گردید. او بیشتر بخود پرداخته طوری شد که زیبائی او انظار را جلب نموده دلها را به طپش در می آورد... مانند زنان سی ساله ای که غصه ای نداشته و زیر بار مسئولیت مادری نرفته باشند، در آمد!
پوزد نیشیوف برخاسته به پنجره نزدیک شد و گفت خواهش میکنم مرا ببخشید....
آنگاه بدون آنکه دیگر کلمه ای بر زبان آورد بیرون را نگریست.. چند دقیقه با ین حال باقیمانده سپس آه دردناکی کشید