نام کتاب: انتقام شوهر
او که مرا در حال تفکر دیده بود گفت :
_گر چه از موضوع خارج شده ام ولی اکنون اشیاء را بوضوح آنچه باید مشاهده میکنم...و اکنون چگونگی داستان را بطور مشروح برای شما بیان میکنم:
من با زنم بخاطر مصالح و آینده کودکان خود تصمیم گرفتیم که به پایتخت برویم، زیرا در شهرهای بزرگی بیچارگان و تیره روزان بهتر از شهرهای کوچک و دهات میتوانند نفس راحت بکشند!... ممکن است انسان صد سال در این شهرهای بزرگی زندگی کند بدون آنکه در تمام این مدت متوجه باشد که زنده بوده است یا مرده!....
انسان در این شهرها همیشه مشغول و گرفتار است وقت کافی برای مواظبت و اعتماد بخویشتن پیدا نمیکند، او مشغول کارهای اداری و اجتماعی و گرفتار آموزش و پرورش کودکان خود بوده باید از صدها نفر دیدن کنند و از صدها شخص پذیرائی کند با هزاران فرد صحبت کند و با آنان طرح دوستی بیفکند.
در شهرها اشخاص بزرگ و سرشناس زیاد وجود دارند

صفحه 76 از 136