نام کتاب: انتقام شوهر
به پیرامون خویش افکند بطوریکه جوان تصور نمود تاجر در آن گفتگو بر همه چیره شده است.
اما زن که حاضر نشده بود تسلیم گفته های تاجر شود و به پیروزی وی اعتراف کند چنین گفت:
- آیا شما مردان همیشه اینگونه گفتگو و مجادله میکنید... نمیدانم از چیست که برای خود منتهای آزادی و اختیار را میخواهید ولی آرزو دارید که زن در چهار دیواری خانه محبوس و زندانی باشد... آیا آن آزادی را که برای زنان حرام میشمارید برای خود مباح میدانید؟
تاجر پاسخ داد:
- خانم نمیشود به مرد امر کرد... وانگهی مرد میوۂ بدرفتاری و کثافتکاری خارج را با خود به خانه نمیآورد... اما زن چنانچه میدانید موجودی ظریف و حساس است!!
این جمله تاجر که با لحنی جدی و آرام ادا شد اثر عمیقی در حاضرین نمود، بطوریکه زن احساس شکست نمود ولی تسلیم نشده چنین گفت:
- درست است اما بدون تردید اعتراف مینمائید که زن هم مانند مرد دارای عواطف و احساسات میباشد و چون مرد حق دارد عشق یا نفرت داشته باشد از این رو او نیز دارای همین احساس است و نمیتواند با مردی که او را دوست نمیدارد ازدواج کند و عمری را با وی بسر برد.
تاجر سالخورده با خشم فریاد بر آورد:
- اگر به اجبار با مردی که دوست نمیدارد ازدواج کند، دیری نمیگذرد که یاد میگیرد چگونه او را دوست بدارد
زن گفت:

صفحه 7 از 136